گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم

گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری



#سعدی
دیدگاه ها (۳)

یک لحظه تو را بغل کنم.... می فهمی...آغوش من از قافیه هم تنگ ...

من در رویایی زندگی می کنم که هرگز نمی خواهم از آن بیدار شوم....

ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصهٔ مناگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو...

کسی از ظاهرِ یک کوه،حالش را نمی فهمدبه ظاهر ساکتم،در سینه ام...

كس در اين شهر ندارد سر تيمار غريبان

تا با خودم از هر دو جهان بیرونمچون بی خودم از هر دو جهان افز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط