خوب مرا ببین

خوب مرا ببین،
همانی شده ام که نباید میشدم
دیگر از سایه یِ خودم هم میترسم
به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ندارم و
به هر اتفاقی که می افتد شک دارم،
به زمین...
به زمان...
به خودم...
نامش را هر چه میخواهی بگذار،
من صدایش میزنم مرگِ تدریجی... .
سروش‌_کلهر
دیدگاه ها (۴)

در دور دستی نزدیکسینه ی تنگِ زمان را خواهم شکافت واز دریچه ا...

میدانی ...لزوما هر روز نباید در کافه های دنج قرار گذاشت و دل...

وقتی حواست به من هست، من حس می‌کنم، من می‌فهمم، من ذوق می‌کن...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۵

دو سال پیش توی سیو مسیج تلگرامم اول پاییز نوشته بودم :«امروز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط