برایت ستاره ای لا به لای کلمه هایم می گذارم و
برایت ستاره ای لا به لای کلمه هایم می گذارم و
روانه می کنم سوی آسمانت، هر شب ستاره باران می کنمش..
هر قدر هم که دور باشی باز هم قلب من با تکه های مهربانی تو از نو جان گرفته...
سر جایت بمان، گرم کارت باش، چایت را بنوش...
همین که گاهی از دور نگاهمان به هم گره بخورد، همین که گاهی،چیزی،مرا به یادت بیاورد،
همین که باشی برایم کافیست...
چیز زیادی نمی خواهم، بیا قرارمان باشد این راه را میروم، به تک درخت که رسیدم، بیا...
تا من نفس می گیرم خودت را برسان،
بیا در حالی که آغوشت بعد من برای کسی باز نشد،
بیا وقتی که هنوز هم تنها سهم منی...
اگر "نه"،
مسیرت را عوض کن، چون این باید آخرین قرارت باشد...
با"من"...
منتظرم...
روی نیمکت کنار تک درختِ انتهای راه ...
روانه می کنم سوی آسمانت، هر شب ستاره باران می کنمش..
هر قدر هم که دور باشی باز هم قلب من با تکه های مهربانی تو از نو جان گرفته...
سر جایت بمان، گرم کارت باش، چایت را بنوش...
همین که گاهی از دور نگاهمان به هم گره بخورد، همین که گاهی،چیزی،مرا به یادت بیاورد،
همین که باشی برایم کافیست...
چیز زیادی نمی خواهم، بیا قرارمان باشد این راه را میروم، به تک درخت که رسیدم، بیا...
تا من نفس می گیرم خودت را برسان،
بیا در حالی که آغوشت بعد من برای کسی باز نشد،
بیا وقتی که هنوز هم تنها سهم منی...
اگر "نه"،
مسیرت را عوض کن، چون این باید آخرین قرارت باشد...
با"من"...
منتظرم...
روی نیمکت کنار تک درختِ انتهای راه ...
۲.۱k
۱۱ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.