شبهای زیادی ست

شبهای زیادی ست

که شعر می بارد

از قلمم ...

افسوس

که تو سبز نمی شوی!!!!!!!!!!!
دیدگاه ها (۱)

هیچ زنی دلش نمی آید که دیگر "برنگردد"منتظر استسراغش را بگیری...

خواب بی خیالی می خواهد و تو یک آسمان خیال برایم جا گذاشته ای...

زیر باران خدا را صدا کردم تو آمدی واز آن روز من مؤمنترین کاف...

خوش به حال ماهی ها اشک چشمهایشان رسوایشان نمی کند فقط ،آب در...

تو ستون شعر من هستیاگر نباشی قلمم می لرزد...تو باید باشی تا ...

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می ل...

اصلا حالا تو هی شعر بخوان...از عاشقی بنویس...از عشق...اینها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط