لحظه ای از عشق خواندی جان من بیمار شد

لحظه ای از عشق خواندی ، جان من بیمار شد
شور عشقت را گرفتم ، نبض من تکرار شد

در نگاهت چون عروسک خواب می دیدم که تو
لب به لب هایم نهادی ، عشق من بیدار شد

روح و جانم را ربودی ، دین و کیشم را گرفتی
از همه عالم گریزان , مست آن دیدار شد

در نمازم جای " سبحانَ " صدایت می زدم
در سکوت و انزوایم ، ذکر تو اجبار شد

تو ، خدایم ، نه ، وجودم را گرفتی از من و
بی تو بودن در وجودم ، هرنفس انکار شد
کانال.جدید.عاشقانه.های.منو.تو.در.تلگرام
https://t.me/monlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۵)

ای کـه اخمت به دلــم ریخت غم عالم راخنده ات می بَرَد از سینه...

از اینکه زنیبا تو دیوانه واربحث میکند خوشحال باشدنیای زنهاکا...

🌹 پنجشنبه رسید...🌹 هفته ی پیش خیلی ها کنار🌹 خانوادشون بودند🌹...

شک نگن از خوندش پشیمــــون نمیشی@fuoad 👇 👇 لطفا".نظر.تون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط