هر زمان تنها شدم از شعر یاری ساختم
هر زمان تنها شدم از شعر یاری ساختم
همچو نقاشان زهر نقشی نگاری ساختم
در خزان سر زد ز طبعم واژه های رنگ رنگ
واژه ها گل کرد و از گلها بهاری ساختم
زهره را در جامهٔ مهتاب بنشاندم به تخت
بهر گوشش از ثریا گوشواری ساختم
نقش کردم شعر خود را بر جبین روزگار
تا بماند یادی از من یادگاری ساختم
همچو نقاشان زهر نقشی نگاری ساختم
در خزان سر زد ز طبعم واژه های رنگ رنگ
واژه ها گل کرد و از گلها بهاری ساختم
زهره را در جامهٔ مهتاب بنشاندم به تخت
بهر گوشش از ثریا گوشواری ساختم
نقش کردم شعر خود را بر جبین روزگار
تا بماند یادی از من یادگاری ساختم
- ۴۵۰
- ۲۶ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط