رمان سبز
رمان سبز🧶
یک روز نایون با مادرش دریک روستا قدیمی زندگی می کردند که مادرش به نایون گفت: هیج وقت این رومان سبز را باز نکن.(مامان نایو نوشته میشه م ن)
نایون: اما مامان من نمی تونم این رمان سبز رو در گردن داشته باشم پس کی میتونم این رو باز کنم.(بچه پاشو برو الا مامان ما بود وسایلمون رو جمع میکرد😂)
م ن: این رمان رو وقتی باز میکنی که جونت در خطر باشه یا که قراره بمیری اون وقت بازش میکنی.
نایون چشم گفت و رفت بادوستاش بازی کند دوستاش اون رو......
بچه ها ببخشید که کم بود🙃🥲
یک روز نایون با مادرش دریک روستا قدیمی زندگی می کردند که مادرش به نایون گفت: هیج وقت این رومان سبز را باز نکن.(مامان نایو نوشته میشه م ن)
نایون: اما مامان من نمی تونم این رمان سبز رو در گردن داشته باشم پس کی میتونم این رو باز کنم.(بچه پاشو برو الا مامان ما بود وسایلمون رو جمع میکرد😂)
م ن: این رمان رو وقتی باز میکنی که جونت در خطر باشه یا که قراره بمیری اون وقت بازش میکنی.
نایون چشم گفت و رفت بادوستاش بازی کند دوستاش اون رو......
بچه ها ببخشید که کم بود🙃🥲
- ۵۳
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط