پارت ۷«مافیای سفید»
پارت ۷«مافیای سفید»
ا/ت ویو:
+از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک بیداره و داره آمده میشه
_پاشو
+چرا؟
_میریم وسایل عروسی بخریم
+با این دل درد
_هیچیت نمیشه پاشو
+من نمیتونم الان راه برم
_تو لباس هاتو ببپوش بقیه اش با من
+باشه (لباسام رو پوشیدم همین که از اتاق یه چند قدم برداشتم دل درد شدیدی گرفتم ودستم رو گذاشتم روی شکمم که دیدم از زمین بلند شدم)داری چیکار میکنی
_نگفتی مگه نمیتونی راه بری
+یااااااا.... منو بزار زمین
_نمی خواد وقت زیادی نداریم
+هوففف(منو برآید استایل برد ماشین بعد چند دقیقه رسیدیم باز میخواست منو بگیر بغلش) باشه بابا من حالم خوبه می تونم خودم راه برم
_باشه ولی زود باش
کوک ویو :
_رفتیم تو مرکز خرید همون جایی که لباس عروسی می فروختند ا/ت چند تا پوشید بعد چندتا یکی انتخاب کردیم
رفتیم برا من یه ست کت شلوار خریدیم رفتیم سمت جواهر فروشی انگشتر هایی که سفارش داده بودم رو خریدم
ا/ت از من اول از مغازه بیرون اومده بود رفتم پیشش اما
ا/ت ویو :
+زود از طبقه ی سوم دویدم پایین با تمام سرعتم دیگه نمی تونستم نفس بکش به در که رسیدم یهو جونگ کوک جلوم سبز شد
کوک ویو :
_دیدم ا/ت نیست لعنتی فرار کرده زود از پنجره اومد جلوی در
_جایی میرفتید کوچولو
+(فکم باز داشتم نگاش میکردم )اما چطور
_(از بازوش محکم گرفتمو بردم تو ماشین وقتی رسیدیم خونه قفلش کردم اتاق و رفتم بار ولی وقتی اومدم ______
الان یک شب دارم اینو تاپ میکنم ❤️😘 سرطان ۵ لایک ۱۰ کامنت
ا/ت ویو:
+از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک بیداره و داره آمده میشه
_پاشو
+چرا؟
_میریم وسایل عروسی بخریم
+با این دل درد
_هیچیت نمیشه پاشو
+من نمیتونم الان راه برم
_تو لباس هاتو ببپوش بقیه اش با من
+باشه (لباسام رو پوشیدم همین که از اتاق یه چند قدم برداشتم دل درد شدیدی گرفتم ودستم رو گذاشتم روی شکمم که دیدم از زمین بلند شدم)داری چیکار میکنی
_نگفتی مگه نمیتونی راه بری
+یااااااا.... منو بزار زمین
_نمی خواد وقت زیادی نداریم
+هوففف(منو برآید استایل برد ماشین بعد چند دقیقه رسیدیم باز میخواست منو بگیر بغلش) باشه بابا من حالم خوبه می تونم خودم راه برم
_باشه ولی زود باش
کوک ویو :
_رفتیم تو مرکز خرید همون جایی که لباس عروسی می فروختند ا/ت چند تا پوشید بعد چندتا یکی انتخاب کردیم
رفتیم برا من یه ست کت شلوار خریدیم رفتیم سمت جواهر فروشی انگشتر هایی که سفارش داده بودم رو خریدم
ا/ت از من اول از مغازه بیرون اومده بود رفتم پیشش اما
ا/ت ویو :
+زود از طبقه ی سوم دویدم پایین با تمام سرعتم دیگه نمی تونستم نفس بکش به در که رسیدم یهو جونگ کوک جلوم سبز شد
کوک ویو :
_دیدم ا/ت نیست لعنتی فرار کرده زود از پنجره اومد جلوی در
_جایی میرفتید کوچولو
+(فکم باز داشتم نگاش میکردم )اما چطور
_(از بازوش محکم گرفتمو بردم تو ماشین وقتی رسیدیم خونه قفلش کردم اتاق و رفتم بار ولی وقتی اومدم ______
الان یک شب دارم اینو تاپ میکنم ❤️😘 سرطان ۵ لایک ۱۰ کامنت
۷.۳k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.