شر شد این عشق برایمهمه شد دربدری
شر شد این عشق برایم،همه شد دربدری...
من شدم چله نشینت،هنرم بی هنری!!!
مثلِ آن کهنه درختی که تبر خواهد شد...
پای تو سوختم و حاصلِ من بی ثمری...
هر چه می بینمت از دور،دلم تنگ تر است
دل خوشم سر بزنی خانه ی باغِ پدری...
باز هم هفته ی پیش از تو برایم گفتند:
که سرت کرده ای آن شال و کلاهِ جگری
ای که از دستِ تو موهای سرم را دادم..
همچو یعقوبِ نبی کورم ازین بی خبری
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگری، وای به حال دگری"!!
من شدم چله نشینت،هنرم بی هنری!!!
مثلِ آن کهنه درختی که تبر خواهد شد...
پای تو سوختم و حاصلِ من بی ثمری...
هر چه می بینمت از دور،دلم تنگ تر است
دل خوشم سر بزنی خانه ی باغِ پدری...
باز هم هفته ی پیش از تو برایم گفتند:
که سرت کرده ای آن شال و کلاهِ جگری
ای که از دستِ تو موهای سرم را دادم..
همچو یعقوبِ نبی کورم ازین بی خبری
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگری، وای به حال دگری"!!
- ۱.۱k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط