می روم نخلستان تا شاید کمی آرام گیرم...

🍃هرگاه به چهره اش نگاه می کرد، تمام غصه هایش برطرف می شد و دردهایش را فراموش می کرد.

🌸فاطمه سنگ صبور، آرام جان و محرم اسرارش بود، آن هنگام که به مونس و همدم نیاز داشت همیشه در کنارش بود و در سخت ترین شرایط دل او را تسکین میداد. وقتی که رفت، على (ع) ماند و شب تار و سکوت چاه ... !

- مولاجان! این وقت شب کجا می روید؟
-می روم نخلستان تا شاید کمی آرام گیرم....


📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۲۳

#سیره
#معصومین
#اهل_بیت علیهم السلام



🆔 @tanha_rahe_narafte
دیدگاه ها (۲)

💥محبت🌱ظرف آب تمیزی و ظرف آب کثیفی وجود دارد. می خواهیم آب کث...

داستانک کارنامه

🔹 پسر گلم، اجازه می دی ماشینت رو بدم داداشت باهاش بازی کنه؟#...

ای معبود من، #سلامسلامی،به درخشندگی پرتوهای #نور طلایی رنگتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط