پارت ۱۳۳
پارت ۱۳۳
#جونگکوک
گوشیش رو برداشتم و رفتم بیرون ! غذا گرفتم و داشتم برمی گشتم که گوشیش زنگخورد .. هیون ووک؟؟ اون کیه !؟ ... آها استاد جویی الان یادم افتاد !! جواب ندادم و خودش قطع کرد...
خواستم تو گوشیش رو بگردم و ببینم با چه افرادی دوسته ...
نشستم تو ماشین ! خب بالاخره که نمیفهمه... گوشیش رو گرفتم دستم و بازش کردم
اول رفتم تو گالریش .. عکس های خودش بود .. عکس قبض های مالیاتی عکس طراحی های لباس ایدول ها ... ویدیو های پیشرفته طراحی به زبون فرانسوی ... یه پوشه بود عکس های من بود ماشالا ۴۰۰۰ تا عکس از من !!
از بین عکس های خودش یه عکس دیدم که فقط یه پیرهن مردونه تنش بود دیگه هیچی !! یعنی همچین لباسی داره ؟؟ تو یه خونه بود .. دیگه بیشتر نگشتم تو گوشیش رو ... رسیدم خونه و زنگ رو زدم اومد در رو باز کرد
من: آه سومی ببخش رمز رو نمیدونستم مجبور شدم باز کنم
سومی: نه من اتفاقا خوابم نبرد قهوه درست کردم!
غذا رو گذاشتم رو میز ناهار خوری و کتمو در آوردم و نشستم و منتظر بودم بیاد !
لباس راحتی پوشیده بود یه ست لباس خواب آستین بلند دکمه دار ...
سومی: وای چه بویی میده دارم میمیرم از گشنگی !
من: هر چی میخوایی بخور !
داشتیم غذا میخوردیم . من همش فکر پیش اون پیرهن مردونه بود ! یهو گوشیش زنگ خورد ..
رفت جواب داد استادش بود .. کره ای حرف میزدن .. چیز خاصی نمیگفتن !! قطع کرد و اومد نشست
من: وسط غذا جواب نده !
سومی: اخه نمیشه استاد بود ! نمره امو بهم داد ...
غذا رو خوردیم و من نشستم رو مبل یکمی با گوشیم ور رفتم !! منتظر بودم بهم بگه امشب پیشم باش ولی نگفت .. کتمو برداشتم
من: سومی !! یا نو سومی !!
با بدو اومد بیرون از اتاق و اوند سمتم
سومی: میری؟؟ ... نرو کوک میترسم !
من: بیا هتل سومی!
سومی: نه یه شب اینجا پیشم باش !
من: باشه هر جور راحتی ولی من که لباس ندارم !!
سومی: وایسا برات میارم !
رفت و همون پیرهن مردونه رو آورد!
#سومی
پیرهن بهش دادم یه طوری نگاه پیرهن میکرد
کوک: این مال توعه؟
من: اره مال منه !
کوک: پیرهن مردونه تو کمد لباس تو چی میکنه ؟؟
شک کرده بود بهم!! اذیتش کردم
من: خب این ... این پیرهن مال آخرین سکسی بود که منو استف انجام دادیم باهم !!
کوک: چ..چی؟ سکس؟
من: اوهوم اون پیرهنمو تو هتل جر داد لباسی نداشتم برگردم لباس خودشو بهم داد !!
کوک: آها !! که اینطور! حالا این استف کجاس؟ چندتا بچه دارین خانم نو !؟💔
داشتم بازم ناراحتش میکردم ...
من: کوک ! من بچه ندارم !! شوخی کردم!
پیرهن پرت کرد رو مبل و داشت میرفت بیرون .. به سرعت رفتم جلوش و بغلش کردم !
من: کوک به جون خودم شوخی کردم .. من تا حالا هیچ سکسی نداشتم !! .. خواستم اذیتت کنم!
#جونگکوک
گوشیش رو برداشتم و رفتم بیرون ! غذا گرفتم و داشتم برمی گشتم که گوشیش زنگخورد .. هیون ووک؟؟ اون کیه !؟ ... آها استاد جویی الان یادم افتاد !! جواب ندادم و خودش قطع کرد...
خواستم تو گوشیش رو بگردم و ببینم با چه افرادی دوسته ...
نشستم تو ماشین ! خب بالاخره که نمیفهمه... گوشیش رو گرفتم دستم و بازش کردم
اول رفتم تو گالریش .. عکس های خودش بود .. عکس قبض های مالیاتی عکس طراحی های لباس ایدول ها ... ویدیو های پیشرفته طراحی به زبون فرانسوی ... یه پوشه بود عکس های من بود ماشالا ۴۰۰۰ تا عکس از من !!
از بین عکس های خودش یه عکس دیدم که فقط یه پیرهن مردونه تنش بود دیگه هیچی !! یعنی همچین لباسی داره ؟؟ تو یه خونه بود .. دیگه بیشتر نگشتم تو گوشیش رو ... رسیدم خونه و زنگ رو زدم اومد در رو باز کرد
من: آه سومی ببخش رمز رو نمیدونستم مجبور شدم باز کنم
سومی: نه من اتفاقا خوابم نبرد قهوه درست کردم!
غذا رو گذاشتم رو میز ناهار خوری و کتمو در آوردم و نشستم و منتظر بودم بیاد !
لباس راحتی پوشیده بود یه ست لباس خواب آستین بلند دکمه دار ...
سومی: وای چه بویی میده دارم میمیرم از گشنگی !
من: هر چی میخوایی بخور !
داشتیم غذا میخوردیم . من همش فکر پیش اون پیرهن مردونه بود ! یهو گوشیش زنگ خورد ..
رفت جواب داد استادش بود .. کره ای حرف میزدن .. چیز خاصی نمیگفتن !! قطع کرد و اومد نشست
من: وسط غذا جواب نده !
سومی: اخه نمیشه استاد بود ! نمره امو بهم داد ...
غذا رو خوردیم و من نشستم رو مبل یکمی با گوشیم ور رفتم !! منتظر بودم بهم بگه امشب پیشم باش ولی نگفت .. کتمو برداشتم
من: سومی !! یا نو سومی !!
با بدو اومد بیرون از اتاق و اوند سمتم
سومی: میری؟؟ ... نرو کوک میترسم !
من: بیا هتل سومی!
سومی: نه یه شب اینجا پیشم باش !
من: باشه هر جور راحتی ولی من که لباس ندارم !!
سومی: وایسا برات میارم !
رفت و همون پیرهن مردونه رو آورد!
#سومی
پیرهن بهش دادم یه طوری نگاه پیرهن میکرد
کوک: این مال توعه؟
من: اره مال منه !
کوک: پیرهن مردونه تو کمد لباس تو چی میکنه ؟؟
شک کرده بود بهم!! اذیتش کردم
من: خب این ... این پیرهن مال آخرین سکسی بود که منو استف انجام دادیم باهم !!
کوک: چ..چی؟ سکس؟
من: اوهوم اون پیرهنمو تو هتل جر داد لباسی نداشتم برگردم لباس خودشو بهم داد !!
کوک: آها !! که اینطور! حالا این استف کجاس؟ چندتا بچه دارین خانم نو !؟💔
داشتم بازم ناراحتش میکردم ...
من: کوک ! من بچه ندارم !! شوخی کردم!
پیرهن پرت کرد رو مبل و داشت میرفت بیرون .. به سرعت رفتم جلوش و بغلش کردم !
من: کوک به جون خودم شوخی کردم .. من تا حالا هیچ سکسی نداشتم !! .. خواستم اذیتت کنم!
۱۸.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.