وقتي میری پیشش باشگاه و...
وقتي میری پیشش باشگاه و...
پارت ۵
کوک و ا.ت رسیدن خونه
ا.ت: خب خب الان چی کا کنیمم
کوک: مث اینکه واقعا حافظه ی ماهی رو داری=/....قرار شد بریم حموم
ا.ت: بعد اون وقت دوتایی...هوم
کوک اومد جلو و ا.ت همونجا وایساده بود
کوک: میخوای دوتایی بریم؟؟
قدش کوتاه کرد و سرشو برد تو صورتش ....
ا.ت: تو داداشمی هااا
کوک: چه ربطی داره .... یعنی خواهر برادری نمیتونیم بریم هومم....
ا.ت: خب نه ... ی دفعه شاید باهام چیز کردی ....
کوک ا.ت رو بغل کرد
کوک: کیوتی مننن....آخه کی خواهرش و میکنه قربونت برم ...
ا.ت: تاحالا فیک نخوندی...
کوک: نه..
ا.ت: ولی من چندتا خوندم ... یکی شم درمورد همین بود ... خواهر برادری رفتن حموم بعدش دختره شد برای پسره...
کوک: هومم این فیکارو تو نخون هنو ب سنت نرسیده ...
ا.ت: عاها ب سنم رسیده باهات بیام حموم ول اینکه اینارو بخونم هنو نرسیده ...
کوک: دقیقا همینه ب سنت رسیده باهام بیای حموم ول ب سنت نرسیده اینارو ببینی خوشگلم
ا.ت سرشو از بغل کوک در اورد
ا.ت: یعنی میگی من هنو کوچیکممم...
کوک: آره عخشم هنو کوچولویی
ا.ت خیلی بدی...پسر بددد....داداشی بد
کوک: ناراحت نشو دیگ ...
ا.ت: اتفاقا کلی هم ناراحت شدم ... ولم کن ..
کوک حلقه دستشو دور کمر خواهر کوچولوش سفت تر کرد
کوک: گهر نکن دیگه.. ناراحت میشمااا
ا.ت لپ کوک رو بوس کرد
ا.ت: باشه گهر نمی کنم ک داداشم ناراحت نشه
کوک: عافرین دختر خوب ... حالا میتونی بری حموم ...
(چص بازییییی)
ا.ت رف حموم کوک هم چند دقیقه بعد ا.ت رف ...
(پرش زمانی ب نیم ساعت بعد)
ا.ت: کوککک...بوخوداا میزنمتتتت
کوک: چتع..
ا.ت: چتههه همش بخاطر توعه ک من الان موهام بلنده و نمیتونم خشکش کنممم....
کوک: (خنده) بیا برات خشکش کنم ناناسی ...
کوک موهای ا.ت رو خشک کرد ...
ا.ت: خب خب حالا بریم شهر بازیی
کوک: اع مگ حافظه ی ماهی نداشتی تو
ا.ت: خیلیی بدییی
کوک : باشه باشه میریم...
ا.ت عافرین....
..................................................
پارت بعدشم شب موزارم.....بایییی
پارت ۵
کوک و ا.ت رسیدن خونه
ا.ت: خب خب الان چی کا کنیمم
کوک: مث اینکه واقعا حافظه ی ماهی رو داری=/....قرار شد بریم حموم
ا.ت: بعد اون وقت دوتایی...هوم
کوک اومد جلو و ا.ت همونجا وایساده بود
کوک: میخوای دوتایی بریم؟؟
قدش کوتاه کرد و سرشو برد تو صورتش ....
ا.ت: تو داداشمی هااا
کوک: چه ربطی داره .... یعنی خواهر برادری نمیتونیم بریم هومم....
ا.ت: خب نه ... ی دفعه شاید باهام چیز کردی ....
کوک ا.ت رو بغل کرد
کوک: کیوتی مننن....آخه کی خواهرش و میکنه قربونت برم ...
ا.ت: تاحالا فیک نخوندی...
کوک: نه..
ا.ت: ولی من چندتا خوندم ... یکی شم درمورد همین بود ... خواهر برادری رفتن حموم بعدش دختره شد برای پسره...
کوک: هومم این فیکارو تو نخون هنو ب سنت نرسیده ...
ا.ت: عاها ب سنم رسیده باهات بیام حموم ول اینکه اینارو بخونم هنو نرسیده ...
کوک: دقیقا همینه ب سنت رسیده باهام بیای حموم ول ب سنت نرسیده اینارو ببینی خوشگلم
ا.ت سرشو از بغل کوک در اورد
ا.ت: یعنی میگی من هنو کوچیکممم...
کوک: آره عخشم هنو کوچولویی
ا.ت خیلی بدی...پسر بددد....داداشی بد
کوک: ناراحت نشو دیگ ...
ا.ت: اتفاقا کلی هم ناراحت شدم ... ولم کن ..
کوک حلقه دستشو دور کمر خواهر کوچولوش سفت تر کرد
کوک: گهر نکن دیگه.. ناراحت میشمااا
ا.ت لپ کوک رو بوس کرد
ا.ت: باشه گهر نمی کنم ک داداشم ناراحت نشه
کوک: عافرین دختر خوب ... حالا میتونی بری حموم ...
(چص بازییییی)
ا.ت رف حموم کوک هم چند دقیقه بعد ا.ت رف ...
(پرش زمانی ب نیم ساعت بعد)
ا.ت: کوککک...بوخوداا میزنمتتتت
کوک: چتع..
ا.ت: چتههه همش بخاطر توعه ک من الان موهام بلنده و نمیتونم خشکش کنممم....
کوک: (خنده) بیا برات خشکش کنم ناناسی ...
کوک موهای ا.ت رو خشک کرد ...
ا.ت: خب خب حالا بریم شهر بازیی
کوک: اع مگ حافظه ی ماهی نداشتی تو
ا.ت: خیلیی بدییی
کوک : باشه باشه میریم...
ا.ت عافرین....
..................................................
پارت بعدشم شب موزارم.....بایییی
۹۱.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.