دوست دارم چشم هایت را

دوست دارم چشم هایت را
که شب ها پرسه می زند
در خیالِ مهتابیِ صورتم!
دوست دارم لبخند هایت را
گیلاس هایی سرخ!
آویخته از دهانت
که به معاشقه ی هر بوسه رسیده اند!
دوست دارم انگشت هایت را
بر شانه هایم ریسه می بافند!
بر خطوطِ دستانم شعر می شوند
در مسیر گونه هایم
نت به نت، آهنگ می نوازند!
و بر شیار باریکی
که از نگاهت بیرون زده است،
ستاره سنجاق می کنند!
دوست دارم تو را
با تو راه می روم
تو را به آغوش می کشم
بر دستانت بند بند بوسه می تنم!
در رگ هایت
به خوابی سرخ فرو می روم!
دوست دارم تو را
هر بار که پیاده،
تا چهلمین روز به اتّفاق هر عشق
در من مرور می شوی!
سواره نظامی از تو در من
به شورش لبخندها و اشک هایت
خواهد رسید!
دوستت دارم، آنگاه که شب
توری با سنجاق های طلایی
بر صورت آسمان می آویزد!
هر بار که
در سرزمین های گسترده ی پیکرت
سربازهای نیم خفته ی مژگانم،
در ردیف لب هایت
صف آرایی می کنند!
دوست دارم تو را، شب را
که نیمه ی هلال دیگری
از چهره ی ماه گون توست
خفته بر آرامشِ نوازشِ اندام هایت
دوست دارم تو را، تو را ...
و عشق،
تکلیف ساده ای ست از خواب هایی،
که هر روز
به تعبیرِ رونوشتِ لبخندهایِ ما
می رسد ...


#عرفان_یزدانی
دیدگاه ها (۱)

یعجبنی طبع الشـــمع .. یتوضّــــــه بدمـوعه وآعشک الدمعه الت...

المشکلهروحی فراشهبدنیا ما بیها ورد#عبدالکریم_القصاب

لو عطر راید لروحک ماکو غیر حجایتی ولو ترید تصیر أحلی ماکو غی...

تو رفته ای ,اماباد ,ول کن ماجرا نیست ..می آوردمی برد ,به احت...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط