سناریو [درخواستی]
سناریو [درخواستی]
تیاکستی
وقتی از کمپانی برمیگردن خستن تو سرشون غر میزنی
سوبین:ا/ت عزیزم بسه
یونجون:(میبوستت محکم بغلت میکنه نمیزاره حرف بزنی بعد باهم میخابین)
بومگیو:سرم رفت
تهیون:عزیزم چرا انقدر غر میزنی
کای:عزیزم چته
تیاکستی
وقتی از کمپانی برمیگردن خستن تو سرشون غر میزنی
سوبین:ا/ت عزیزم بسه
یونجون:(میبوستت محکم بغلت میکنه نمیزاره حرف بزنی بعد باهم میخابین)
بومگیو:سرم رفت
تهیون:عزیزم چرا انقدر غر میزنی
کای:عزیزم چته
۱۴.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.