خودم چشمت زدم

خودم چشمت زدم
از بس که بی پروا تو را خواندم
لبت
مضمون
شعرم بود
و
اسپندی
نچرخاندم

#سکوت_عشق
#پست_جدید
دیدگاه ها (۰)

‏زِ کدام ره رسیدی؟ز کدام در گذشتی؟که ندیده،دیدهناگهبه درون د...

دلم را نذرکدام نگاهت..کرده ای که هرچه میبینم جزتو.....نمیپسن...

من پر از وسوسه ی چشم تو هستم! تو چطور؟من از احساس غزلخیز تو ...

#آتش_جاودان

از بس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت...از بس دویدم و نرسیدم دلم گرف...

با صدای نازک اما رندانه‌ای صداش می‌زنی:«من کوکی آوردم... رزب...

باورِ خاموشی در عمقِ وجودم زنده است؛ نه از آرامش، که از فرسو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط