آمد و آتش بجانم کرد و رفت
آمد و آتش بجانم کرد و رفت
با محبت امتحانم کرد و رفت
آمد و بنشست و،آشوبی بپا
در میان دودمانم کرد و رفت
آمد و رویی گشود و شد نهان
نام خود،ورد زبانم کرد و رفت
آمد و او دود شد،من شعله ای
در وجود خود،نهانم کرد و رفت
آمد و برقی شد و،جانم بسوخت
آتشین تر،این بیانم کرد و رفت
آمد و قفل از دهانم بر گشود
چشمه آب روانم کرد و رفت
آمد و تیری زد و،شد نا پدید
همچنان صیدی نشانم کرد و رفت
آمد و چون آفتی در من فتاد
سر بسوی آسمانم کرد و رفت......
با محبت امتحانم کرد و رفت
آمد و بنشست و،آشوبی بپا
در میان دودمانم کرد و رفت
آمد و رویی گشود و شد نهان
نام خود،ورد زبانم کرد و رفت
آمد و او دود شد،من شعله ای
در وجود خود،نهانم کرد و رفت
آمد و برقی شد و،جانم بسوخت
آتشین تر،این بیانم کرد و رفت
آمد و قفل از دهانم بر گشود
چشمه آب روانم کرد و رفت
آمد و تیری زد و،شد نا پدید
همچنان صیدی نشانم کرد و رفت
آمد و چون آفتی در من فتاد
سر بسوی آسمانم کرد و رفت......
۸۷۰
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.