میگم حضرت یار!
میگم حضرت یار!
شما اونجوری که گاهی وسط کارت تو اوج شلوغیت زنگ میزنی و حال مارو میپرسی ها ! همچین یه جوری دلمون ضعف میره و تمام حواسمونو جمع میکنیم و چال میفته رو گونه ی چپمون که تموم دردامون تو همون، چال گونه دفن میشه ها!
بعد میریم جلو آینه زل میزنیم به چشمای خودمون که خطر برق گرفتگیش رفته بالا!
بعد همچین زندگی رو محکم تو آغوش میکشیم که انگار یه عمره به ما وفا کرده!
بعد وقتایی که صداتو میاری پایین و میگی؛ کارخاصی نداشتم فقط خواستم پژواک صداتو تو گوشِ ذهنم شارژ کنم! منم با ذوق میگم آخ که خدا بهت برکت بده !
بعد شما میگی خدا که برکت رو خیلی وقته روونه زندگیم کرده !...
_مهدوی
شامگاه دوشنبه نوزدهم آذر 1397
ساعت هجده : چهارده دقیقه
1641
1627
شما اونجوری که گاهی وسط کارت تو اوج شلوغیت زنگ میزنی و حال مارو میپرسی ها ! همچین یه جوری دلمون ضعف میره و تمام حواسمونو جمع میکنیم و چال میفته رو گونه ی چپمون که تموم دردامون تو همون، چال گونه دفن میشه ها!
بعد میریم جلو آینه زل میزنیم به چشمای خودمون که خطر برق گرفتگیش رفته بالا!
بعد همچین زندگی رو محکم تو آغوش میکشیم که انگار یه عمره به ما وفا کرده!
بعد وقتایی که صداتو میاری پایین و میگی؛ کارخاصی نداشتم فقط خواستم پژواک صداتو تو گوشِ ذهنم شارژ کنم! منم با ذوق میگم آخ که خدا بهت برکت بده !
بعد شما میگی خدا که برکت رو خیلی وقته روونه زندگیم کرده !...
_مهدوی
شامگاه دوشنبه نوزدهم آذر 1397
ساعت هجده : چهارده دقیقه
1641
1627
۲.۰k
۱۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.