کاش میشد دست زمان را گرفت و به گذشته کشاند

کاش میشد دست زمان را گرفت و به گذشته کشاند...
درست همانجایی که دلت را جا گذاشتی...
بروی در همان روزهای خوبی که دیگر با هیچکس تجربه یشان نکردی و زمان را همانجا متوقف کنی!
وسط روزهای عاشقیتان،
وسط حال خوبتان،
وسط قهقه هایتان،
درست همان روزهایی که همه چیز مطابق میلتان پیش میرفت و واژه ی جدایی مسخره و خنده دار بود....!
درست همان شب هایی که دلش نمی آمد با دلِ گرفته به خواب بروی و تا زمانی که چشمانت برایش نمیخندید پلکش روی هم نمیرفت!
فرقی هم نداشت ساعت ۱ باشد یا ۴ بامداد...
درست همان روزهایی که با جان و دل به نق زدن هایت گوش میسپرد و با نوازش هایش خامت میکرد و با حرف هایش دلت را گرم!
آخ که اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم
تا لحظه ی مرگم در آغوشت جا خشک میکردم!
دیدگاه ها (۰)

حالا که از من دوری، مراقب خودت باش. مراقب اشک‌هایت که بی من ...

دوست خوبم بهترین ها را در روز تولدت آرزو می کنم ،نیازی نیست ...

کاش میدانستی برای داشتنتدلی را به دریا زدمکه از آب واهمه داش...

تمامِ آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست،ده‌ها کتاب می‌شود،ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط