روز شمار عید الله الاکبر
# روز شمار عید الله الاکبر …
۸۳ روز … …
ضرار بن ضمره یکی از اصحاب ویژه حضرت علی علیه السلام بر معاویه وارد شد …
معاویه گفت: علی را برای من توصیف کن.
ضرار با اصرار معاویه لب به سخن گشود و گفت:
إذْ لابُدَّ فَإنّهُ: ـ کان وَ اللّهِ بَعیدَ الْمَدی شَدیدَ الْقُوی یَقُولَ فَصْلاً وَیَحْکُمْ عَدْلاً یَنْفَجِرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِکْمَةُ مِنْ نَواحِیهِ یَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیا وَ زَهْرَتِها وَ یَسْتَأْنِسُ بِاللَّیْلِ وَ ظُلْمَتِهِ کانَ وَاللّهِ غَزیرَ مالْبَصیرَةِ طَویلَ الْفِکْرَةِ ... یُعْجِبُهُ مِنَ اللَّباسِ ما قَصُرَ وَ مِنَ الطَّعام ما جَشَبَ، کانَ وَاللّهِ کَأَحَدِنا یُدْنینا اِذا أَتَیْناهُ وَ یُجیُبنا اِذا سَأَلْناهُ وَ کانَ مَعَ تَقَرُّبِهِ اِلَیْنا وَ قُرْبِهِ مِنّا لا نُکَلِّمُهُ هَیْبَةً لَهُ.
به خدا سوگند او دست نایافتنی و دور از دسترس و دارای نیروهای پرتوان بود،
سخنانی روشنگر میگفت و به عدل حکم میراند،
از هر سوی او علم میجوشید و از تمامی رفتار او حکمت میتراوید،
از دینا و زیورهای آن وحشت داشت و به شبزندهداری و خلوت شبانس میورزید.
بخدا سوگند او دارای بصیرتی فراوان و اندیشههایی بلند بود.
لباس کوتاه و طعام خشک و بینان خورش را ـ که نشانه تواضع و فقر بود ـ دوست میداشت.
به خدا سوگند چونان یکی از خود ما بود، هرگاه نزد او میرفتیم ما را به نزدیک خود فرا میخواند و خواستههای ما را پاسخ میگفت و با این همه مهرورزی و اظهار نزدیکی و یگانگی، به دلیل هیبتی که داشت جرأت گفتگو با او را نداشتیم.
حلیة الاولیاء 1: 84
۸۳ روز … …
ضرار بن ضمره یکی از اصحاب ویژه حضرت علی علیه السلام بر معاویه وارد شد …
معاویه گفت: علی را برای من توصیف کن.
ضرار با اصرار معاویه لب به سخن گشود و گفت:
إذْ لابُدَّ فَإنّهُ: ـ کان وَ اللّهِ بَعیدَ الْمَدی شَدیدَ الْقُوی یَقُولَ فَصْلاً وَیَحْکُمْ عَدْلاً یَنْفَجِرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِکْمَةُ مِنْ نَواحِیهِ یَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیا وَ زَهْرَتِها وَ یَسْتَأْنِسُ بِاللَّیْلِ وَ ظُلْمَتِهِ کانَ وَاللّهِ غَزیرَ مالْبَصیرَةِ طَویلَ الْفِکْرَةِ ... یُعْجِبُهُ مِنَ اللَّباسِ ما قَصُرَ وَ مِنَ الطَّعام ما جَشَبَ، کانَ وَاللّهِ کَأَحَدِنا یُدْنینا اِذا أَتَیْناهُ وَ یُجیُبنا اِذا سَأَلْناهُ وَ کانَ مَعَ تَقَرُّبِهِ اِلَیْنا وَ قُرْبِهِ مِنّا لا نُکَلِّمُهُ هَیْبَةً لَهُ.
به خدا سوگند او دست نایافتنی و دور از دسترس و دارای نیروهای پرتوان بود،
سخنانی روشنگر میگفت و به عدل حکم میراند،
از هر سوی او علم میجوشید و از تمامی رفتار او حکمت میتراوید،
از دینا و زیورهای آن وحشت داشت و به شبزندهداری و خلوت شبانس میورزید.
بخدا سوگند او دارای بصیرتی فراوان و اندیشههایی بلند بود.
لباس کوتاه و طعام خشک و بینان خورش را ـ که نشانه تواضع و فقر بود ـ دوست میداشت.
به خدا سوگند چونان یکی از خود ما بود، هرگاه نزد او میرفتیم ما را به نزدیک خود فرا میخواند و خواستههای ما را پاسخ میگفت و با این همه مهرورزی و اظهار نزدیکی و یگانگی، به دلیل هیبتی که داشت جرأت گفتگو با او را نداشتیم.
حلیة الاولیاء 1: 84
- ۳۰۶
- ۱۰ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط