شرم است سنگ را ز دل بی‌صفای تو

ای دوست هر چقدر نشستم به پای تو
از سر نرفت شیوه‌ی جور و جفای تو

قدر کسی بدان که بداند بهای #عشق
تب کن برای آن‌که بمیرد برای تو

ای شمع بزم، در شب تاریک زندگی
پروانه‌ای بجو که کند جان فدای تو

من بی‌وفا نیم چون تو اما گریز نیست
غیر از جفا برای دل بی‌وفای تو

هرچند در جمال، #گل باغ عالمی
شرم است سنگ را ز دل بی‌صفای تو

در حسن اگر نهند به سرت تاج عالمی
رسوا کنندت آن دل و چشم گدای تو

کفتار و گرگ گرسنه را بهر طعمه نیست
حرصی که هست در دل حیرت‌فزای تو

شعر از: عماد خراسانی
#بخون
دیدگاه ها (۱)

محمود کریمی و وانت

مهدی رسولی در کوچه

به وقت عاشقیبه وقت دلتنگی

هر خانه یک حسینیه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط