رمان فرشته و شیطان

#رمان_فرشته_و_شیطان
#̸پ̸ا̸̸ر̸ت9

گوشیم رو گذاشتم کنارم

رفتم دست شویی و ابی به صورتم زدم

امدم بیرون نشستم رو مبل و دستم رو گذاشتم رو سرم و رفتم تو فکر

(فکر ا/ت)

ای خدا ای کاش فقط یکی رو میزاشتی سر راهم الان من چیکار کنم

تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد

جونگ کوک بود بعد مخواستم جواب بدم

جیمین زنگ زد

من کدوم رو جواب بدم اخه

تصمیم گرفتم که گوشیم رو خواموش کنم

و رفتم روی تخت خوابیدم

ویو جیمین

چرا گوشیش خواموشه نکنه اتفاقی براش افتاده

باید برم خونش اتفاقی براش افتاده

ویو جونگ کوک

ا/ت گوشیش رو جواب نمیده خیلی نگرانشم نکنه ا/ت چیزیش شده باید برم پیشش


ویو ا/ت

وای چه قدر گشنمه برم غذا درست کنم

(صدا ی شکشتنه ظرف اشپز خانه )

صدای چی بود😶

ی مجستمه ی فلزی برداشتم و اروم اروم رفتم

دزد جیغ زدم امدم که مجستمه توی دستم رو بزنم تو سرش که

دزد دستم رو گرفت 

دزد: ی زن نمیتونه من رو بکشه 😏 چی فکر کردی

چاقو رو برداشت من هم مجستمه رو از ترس انداختم زمین و رفتم تو اتاق اون هم کرد دنبالم