بیت زیبای کدامین غزلی بر لب من

بیت زیبای کدامین غــــــــــــــــــــزلی بر لب من
که غمت خط زده بر مثنوی هـــــــــــــــر شب من

سایه در سایه من رخش قلـــــــــــــــم می رقصد
واژه ها ساده ولی روی دلـــــــــــــــــــم می رقصد

تو پرستو تر از آنی کـــــــــــــــــه تو را شعر کنم
باید این رخش برانی کــــــــــــــه تو را شعر کنم

تو درونمایه ی اشعار قشنگـــــــــــــــــم شده ای
بهترین هم نفس سینه ی تنگـــــــــــــم شده ای

بنشین تا دل هر آینـــــــــــــــــــــــه خالی بشود
شعر من خواب دل انگیز و خیــــــــــــــــالی بشود

پای چشمان تو خورشید شهــــــــــادت داده است
ماه هم با تو به من عــــــــــرض ارادت داده است

اصـلن از من به شما فاصــــــــــــــــله ها ناچیزند
بخدا آینه ها از تو فقـــــــــــــــــــــــــــط لبریزند

دوستت دارم و انگار خــــــــــــــــــودت می فهمی
پلک بر هم بزند یار خـــــــــــــــــــودت می فهمی

بی قرار تو در این شهر پریشـــــــــــان شده است 
پشت مژگان تو محکوم به زنــــــــدان شده است

آه ..... پیغمبر من! معجــــــــــــــزه ای لازم نیست 
کشته ی عشق تو عمری است مسلمان شده است

#جابر_ترمک
دیدگاه ها (۵)

گاهی بیا و بغض مرا بی دوام کنبا یک نگاه باز مرا خام خام کنان...

خاطراتت را الک کردی ندانستی که منریز ریز ازگوشه ی چشمت زمین ...

تو دگر خنده نکن، زلزله خواهد آمدمن زمین گیر شدم، طاقت آوارم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط