روبروی پنجره ایستاده ام تا رد شویرد شوی تا پر کند هوا

روبروی پنجره ایستاده ام تا رد شوی,,,,رد شوی تا پر کند هوای عطر حضورت,مشام چشمانم را,,حضورت جان دوباره میدهد به کالبد تشنه من..ولی مگر من از تو سیر میشوم
دیدگاه ها (۱)

من سر سفره افطارم برای تو دعا میکنم از ته قلبم.....تو هم سر ...

تو شیرینی...چشمهایت..لحن صدایت..خنده هایت...کجایی؟ که مثل هم...

تو سالم باش...تو نفس بکش,,تو لبخند بزن..تو.چشمات نمناک نشه.....

هیچکس تو زندگیم...نبوده,نیست,و نخواهد بود مثل تو...تو عمر جا...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

فرزانه صیاد

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط