ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار
ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار
بشارتیست ز عمر عزیز #روی_نگار
ز خواب برجهی و #روی_یار را بینی
زهی #سعادت_و_اقبال و #دولت_بیدار
همو گشاید کار و همو بگوید شکر
چنان بود که گلی رست بی قرینه خار
چو دست بر تو نهد یار و گویدت برخیز
زهی #قیامت و #جنات و تحتها الانهار
بگو به #موسی_عمران که شد همه دیده
که نعره ارنی خیزد از دم دیدار
برای مغلطه می دید و دیدنش میجست
زهی #مقام_تجلی و آفتاب مدار
ز بامداد چو #افیون_فضل او خوردیم
برون شدیم ز #عقل و برآمدیم ز کار
ببین تو حال مرا و مرا ز حال مپرس
چو عقل اندک داری برو مگو بسیار
برو مگوی #جنون را ز کوره معقولات
که صد دریغ که #دیوانه گشتهای یک بار
مرا در این شب دولت ز جفت و طاق مپرس
که باده جفت دماغست و یار جفت کنار
مرا مپرس عزیزا که چند میگردی
که هیچ نقطه نپرسد ز #گردش_پرگار
غبار و گرد مینگیز در ره یاری
که او به حسن ز دریا برآورید غبار
منه تو بر سر زانو سر خود ای صوفی
کز این تو پی نبری گر فروروی بسیار
چو هیچ کوه احد برنیامد از بن و بیخ
چه دست درزدهای در کمرگه کهسار
در آن زمان که عسلهای فقر میلیسیم
به چشم ما مگسی میشود سپه سالار
چه ایمنست دهم از خراج و نعل بها
چو نعل ماست در آتش ز عشق تیزشرار
#مولوی . #غزل1141
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #شف6722
#Culture_and_Literature
#literature
#Poetry
#Rumi
بشارتیست ز عمر عزیز #روی_نگار
ز خواب برجهی و #روی_یار را بینی
زهی #سعادت_و_اقبال و #دولت_بیدار
همو گشاید کار و همو بگوید شکر
چنان بود که گلی رست بی قرینه خار
چو دست بر تو نهد یار و گویدت برخیز
زهی #قیامت و #جنات و تحتها الانهار
بگو به #موسی_عمران که شد همه دیده
که نعره ارنی خیزد از دم دیدار
برای مغلطه می دید و دیدنش میجست
زهی #مقام_تجلی و آفتاب مدار
ز بامداد چو #افیون_فضل او خوردیم
برون شدیم ز #عقل و برآمدیم ز کار
ببین تو حال مرا و مرا ز حال مپرس
چو عقل اندک داری برو مگو بسیار
برو مگوی #جنون را ز کوره معقولات
که صد دریغ که #دیوانه گشتهای یک بار
مرا در این شب دولت ز جفت و طاق مپرس
که باده جفت دماغست و یار جفت کنار
مرا مپرس عزیزا که چند میگردی
که هیچ نقطه نپرسد ز #گردش_پرگار
غبار و گرد مینگیز در ره یاری
که او به حسن ز دریا برآورید غبار
منه تو بر سر زانو سر خود ای صوفی
کز این تو پی نبری گر فروروی بسیار
چو هیچ کوه احد برنیامد از بن و بیخ
چه دست درزدهای در کمرگه کهسار
در آن زمان که عسلهای فقر میلیسیم
به چشم ما مگسی میشود سپه سالار
چه ایمنست دهم از خراج و نعل بها
چو نعل ماست در آتش ز عشق تیزشرار
#مولوی . #غزل1141
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #شف6722
#Culture_and_Literature
#literature
#Poetry
#Rumi
۴.۰k
۲۹ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.