DOCTORS OF GONGILL🥼part 31

جی هیون جعبه ی قرص هارا روی میز گذلشت و عرق پیشانی اش را پاک کرد.
+انترن؟
جی هیون برگشت و یونگی را دید .روپوشش را صاف کرد و روبروی یونگی ایستاد.
_اوه !سونبه!
یونگی با چهره ای کامال خنثی و دست های داخل جیب روپوشش گفت :میخواستم برای دیشب
تشکر و معذرت خواهی کنم.
_اوه واقعا؟ بنظر نمیرسه بخواید معذرت خواهی کنید .بیشتر بهتون میخوره دارید برای یه
عمل برنامع ریزی نشده ی دیگه درخواست میکنید.
یونگی سرش راپایین انداخت و تکحندی کرد .سرش را باال اورد و گفت :منظورت چیه؟
جی هیون خنده ی ناباوری کرد و گفت :واقعا یادتون نمیاد؟ !
اهی کشید و دستش را دراز کرد و به گونه ی یونگی کشید.
_همون دختر رو اعصابه ست.
و بعد شصتش را روی لب های یونگی کشید و ادامه داد :چقدرم خوشگله.
نگاهش را به چشم های یونگی دوخت و ابرویی باال انداخت.
_یادتون اومد؟
یونگی مچ دست جی هیون را گرفت و اورا به سمت خودش کشید .دهانش را به گوش جی
هیون نزدیک کرد و زمزمه وار گفت :متوجه نیستی همه دارن نگاه میکنن؟!
جی هیون با چشم های گردشده اش، به دکتر ها و پرستارانی که با تعجب به ان دو خیره شده
بودند، نگاه کرد و لبخند خجلی ز
دیدگاه ها (۰)

DOCTORS OF GONGILL🥼part 32

DOCTORS OF GONGILL🥼part 33

DOCTORS OF GONGILL🥼part 30

DOCTORS OF GONGILL🥼part 29

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط