من تکه ای از پازل خداوندم

من تکه ای از پازل خداوندم...
بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم...
میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده...همیشه هست. ..
رهایم نمی کند...
تنهایم نمی گذارد...
من قطعه ای اززندگانیم...
تکه ای از پازل هستی
آفریده تا جان ببخشم...امید دهم...
او که نه زاده ونه زاییده شده
اگر خود را گم کنم همه چیز وهمه کس ناقص می مانند...
من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده بر هم نریزد....

دیدگاه ها (۱)

مینویسم... برای قلبی که شکست... ودستی که دیگرتوان نوشتن ندار...

وای از زن عاشق !حتی گناهان و زشتی های معشوقش را هم می پرستد ...

ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕر ﺷﺐ , ﺷﺐ ﻧﯿﺴﺖ ،،، ﻫﻤاﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ...

نیمی از دلم را عشق فرا گرفتهو نیم دیگرش را شعراما تونه عشق ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط