با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم و با خشحالی از پنجره به بیرون
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم و با خشحالی از پنجره به بیرون نگاه کردم و پاشدم به سمت سرويس بهداشت رفتم کار های لازم رو کردم و اومدم بیرون شاید بگید چرا انقدر خوشحالم امروز کار جدید پیدا کردم که حقوقش خیلی خوبه من آدم پولکی نیستم فقط وضیت مالی خوبی ندارم جز اون خرج عمل مادرم هم هست من باید ساعت ۸:۳۰ اونجا باشم و الان ساعت۷:۵۷دقیقه هست وای نه دیرم شود سریع لباسم رو پوشیدم(اسلاید دو)و رفتم بیرون بدو بدو به سمت خونه ی مورده نظر رفتم و بعد از چند دقیقه رسیدم با استرس به ساعتم نگاه کردم هوف خداروشکر ساعت۸:۲۶ به موقع رسیدم رفتم دم در که نگهبان ها جولوم رو گرفتن که با صدایی که شنیدن رفت کنار
فرد ناشناس:بزارید بیاد تو
رفتم تو که دیدم اون فرد یک زن میان سال بود
فرد ناشناس:سلام دخترم من اجوما ی این عمارت هستم تو باید پرستار میسو باشی درسته؟
ا.ت:آه بله خوشبختم اسمم ا.ته
اجوما:وای اسمت هم مثل خودت نازه
ا.ت:ممنون(لبخند)
اجوما:بیا بریم تو عزیزم
ا.ت:البته
با هم رفتیم تو عمارت که صدای ی دختر بچه رو از تو سالن شندیم
دختره:باباااا من پرستار نمیخواممممم بهش بگو برههههه
مرده:دخترم شاید از این یکی خوشت اومد
دختره:نمیخواممممممم
اجوما من رو برد توی همون سالن که تونستم قیافه هاشون رو ببینم دختره ی هودی سفید پوشیده بود که خیلی کیوتش کرده بود(اسلاید سوم) واییییی پسره چه کراشه اصلا بهش نمیاد بچه داشته باشه... وای من دارم چه زری میزنم من اومدم فقط اینجا کار کنم همین ...دختره تا منو دید اخماش رو بیشتر تو هم کرد مرده پاشد و روبروم وایساد
ا.ت:سلام من پرستار جدید میسو جان هستم
مرده:خوش اومدید میتونم اسمتون رو بدونم؟
ا.ت:جانگ ا.ت
مرده:خوشبختم منم کیم سوکجین هستم شما میتونید جین صدام کنید اینم دختر میسو که قراره ازش مراقبت کنید
ا.ت:سلام خانم کوچولو خوبی؟
میسو:به تو چه(زبون درازی)
جین:میسووو...من معذرت میخوام کلا زیاد با پرستارهاش رابطه خوبی نداره
ا.ت:نه مشکلی نیست
همون لحظه ۷ تا پسر وارد عمارت شدن که...
مایل به پارت بعد؟
فرد ناشناس:بزارید بیاد تو
رفتم تو که دیدم اون فرد یک زن میان سال بود
فرد ناشناس:سلام دخترم من اجوما ی این عمارت هستم تو باید پرستار میسو باشی درسته؟
ا.ت:آه بله خوشبختم اسمم ا.ته
اجوما:وای اسمت هم مثل خودت نازه
ا.ت:ممنون(لبخند)
اجوما:بیا بریم تو عزیزم
ا.ت:البته
با هم رفتیم تو عمارت که صدای ی دختر بچه رو از تو سالن شندیم
دختره:باباااا من پرستار نمیخواممممم بهش بگو برههههه
مرده:دخترم شاید از این یکی خوشت اومد
دختره:نمیخواممممممم
اجوما من رو برد توی همون سالن که تونستم قیافه هاشون رو ببینم دختره ی هودی سفید پوشیده بود که خیلی کیوتش کرده بود(اسلاید سوم) واییییی پسره چه کراشه اصلا بهش نمیاد بچه داشته باشه... وای من دارم چه زری میزنم من اومدم فقط اینجا کار کنم همین ...دختره تا منو دید اخماش رو بیشتر تو هم کرد مرده پاشد و روبروم وایساد
ا.ت:سلام من پرستار جدید میسو جان هستم
مرده:خوش اومدید میتونم اسمتون رو بدونم؟
ا.ت:جانگ ا.ت
مرده:خوشبختم منم کیم سوکجین هستم شما میتونید جین صدام کنید اینم دختر میسو که قراره ازش مراقبت کنید
ا.ت:سلام خانم کوچولو خوبی؟
میسو:به تو چه(زبون درازی)
جین:میسووو...من معذرت میخوام کلا زیاد با پرستارهاش رابطه خوبی نداره
ا.ت:نه مشکلی نیست
همون لحظه ۷ تا پسر وارد عمارت شدن که...
مایل به پارت بعد؟
۷.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.