نفسم از دل شب تا به سحر بوی تو داشت

نفسم از دل شب تا به سحر بـوی تو داشت

تنِ تب کرده ی من حسرت گیسوی تو داشت

تو نبودی، دل آئینــــه مرا باز شـکست

شانه بر روی سرم زمزمه ی مـــوی تو داشـت

پیِ هر کعـــبه برفتم که طوافــــــی بکنم

هر اذانی که شنیدم قبله ای سوی تو داشت

چشم بر هم زدنی واله و شیــــدای تـو شد

هر پریشان که صلیبی به سر کوی تو داشت

چشم تو میکده ای، بر سر من گشـته خراب

وَه چه آوار شــرابی طــاق ابــروی تو داشت

شـــکرک بسته لبم یاد همـانــروز بخیر

که چو زنبور مکیدن لب مینـــوی تو داشت

لبخند بزنید ،بهار نزدیکه
🌹 🌹 🌹 🌹
دیدگاه ها (۳)

به مجنون گفت روزی ساربانیچرا بیهوده در صحرا دوانی اگربا لیلی...

بانوهزاران گل بهاریهزاران بوسهو بهترین شادباش هاتقدیمتچرا که...

مهربان من! کجا شد مهربانی های توپیر کرده عاشقت را ناجوانی ها...

ای مردمان بگویید #آرامِ جان من کو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط