کلاس اول زنگ املا بود و من خوشحال برای نوشتن حرف بابا.
کلاس اول زنگ املا بود و من خوشحال برای نوشتن حرف بابا.
منتظر بودم ...
معلم قدم میزد؛
چه آهنگ قشنگی بود آهنگ صدای معلم
بابا نان داد ...
بابا آب داد ...
بابا،
صدای در کلاس آمد ؛
ناظم مدرسه با چهره ای غمگین آمد ..
نگاهش بر روی نگاه شاد من برای نوشتن حرف بابا خشک شد ...
قطره ای اشک از روی گونه اش چکید ...
دفترم خیس از قطره ی اشک...
معلم نگاهش غمگین شد .
رو ی صندلی چوبی نشست.
نمی دانم چرا همه غمگین بودند .
چشمانش را پاک کرد و گفت :
نقطه سر خط.
دفتر ها بسته.
جاده ای سرد و سیاه بابا را از من گرفت و اما برای من بعد رفتنت هرگز سر خط نشد!
همه چیز تمام شد.!
تو رفتی و من در حسرت نوشتن" بابا آمد "ماندم
و تنها مشق روز و شبم شد
" بابا دیگر نیامد "
و چراغ دنیا خاموش شد.
#خاصترین #عاشقانه #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #عشق #دلنشین #تنهایی #جالب #هنر
منتظر بودم ...
معلم قدم میزد؛
چه آهنگ قشنگی بود آهنگ صدای معلم
بابا نان داد ...
بابا آب داد ...
بابا،
صدای در کلاس آمد ؛
ناظم مدرسه با چهره ای غمگین آمد ..
نگاهش بر روی نگاه شاد من برای نوشتن حرف بابا خشک شد ...
قطره ای اشک از روی گونه اش چکید ...
دفترم خیس از قطره ی اشک...
معلم نگاهش غمگین شد .
رو ی صندلی چوبی نشست.
نمی دانم چرا همه غمگین بودند .
چشمانش را پاک کرد و گفت :
نقطه سر خط.
دفتر ها بسته.
جاده ای سرد و سیاه بابا را از من گرفت و اما برای من بعد رفتنت هرگز سر خط نشد!
همه چیز تمام شد.!
تو رفتی و من در حسرت نوشتن" بابا آمد "ماندم
و تنها مشق روز و شبم شد
" بابا دیگر نیامد "
و چراغ دنیا خاموش شد.
#خاصترین #عاشقانه #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #عشق #دلنشین #تنهایی #جالب #هنر
۲.۵k
۲۶ آذر ۱۴۰۰