وقتی بهشت عزوجل اختراع شد

وقتــی بهشت عـزوجل اختــراع شد

حوا که لب گشود عسل اختراع شد‌‌

در چشمهای خسته‌ی مردی نگاه کرد

لبــخند زد و قنــــــد بدل اختـــراع شد

آهی کشید، آه دلش رفت و رفت و رفت

تا هالــــه‌ای به دور زحل اختــــــراع شد

حوا بلوچ بود ولی در خلیـــج‌ فارس

رقصید و درحجاز هبل اختراع شد

آدم نشسته بود ولی واژه‌ای نداشت

نزدیک ظهر بود غــــــــزل اختراع شد

آدم وسعی کرد کمی منضبط شود

مفعول فاعلات فعل اختـــــراع شد

"یک دست جام باده و یکدست زلف یار"

این گونـــه بود ها ! کـه بغل اختراع شد

یک شب میـــان شهـــر خرامیـد و عطســـه زد 

 فرداش .... پنج دی ...... و گسل اختراع شد!

یه غزل قدیمی

حامد عسکری



#خاطرات_تلخ
دیدگاه ها (۳)

حالا که سرم تاس شد و معدن نورم هی لاف نزن :عاشق گیسوی تو بود...

الهه ی آتشمتن و شعرhttps://telegram.me/elaheatash1996

چند سال پیش یه دوستی داشتم دلش میخواست ازدواج کنه و معیاراش ...

دوستان عزیز به همتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونینهم خانو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط