.شبی رو یادمه که از ترس اینکه فرداش امتحانمو خوب ندم تا خ
.شبی رو یادمه که از ترس اینکه فرداش امتحانمو خوب ندم تا خود صبح بیدار بودم. الان که به اون شب فکر می کنم خندم می گیره. دنیام چقد کوچیک بود. فرضا که امتحانمو بد می دادم خب که چی، مگه دنیا به آخر می رسید؟ نه.
می خوام بگم يه زمانی يه چيزی برات اونقدر مهمه که به خاطرش روح و روانتو آزار می دی، اما همون چیزیه سال بعد ممکنه کاملا برات بي اهميت باشه و با فکر بهش بخندی، می دونم همین الان یاد يكی از دغدغه هات افتادی، آره همونی که تو ذهنته. زياد به خاطرش خودتو اذیت نکن، می دونی شايد سال بعد، شایدم چند سال بعد، دیگه حتی یادتم نیاد. بيخيال، هر دغدغه ای که الان داری می گذره. سعي كن فقط بزرگش نکنی، خب؟
می خوام بگم يه زمانی يه چيزی برات اونقدر مهمه که به خاطرش روح و روانتو آزار می دی، اما همون چیزیه سال بعد ممکنه کاملا برات بي اهميت باشه و با فکر بهش بخندی، می دونم همین الان یاد يكی از دغدغه هات افتادی، آره همونی که تو ذهنته. زياد به خاطرش خودتو اذیت نکن، می دونی شايد سال بعد، شایدم چند سال بعد، دیگه حتی یادتم نیاد. بيخيال، هر دغدغه ای که الان داری می گذره. سعي كن فقط بزرگش نکنی، خب؟
۱۵.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۰