در واقعا تیانگ، کای رو روز اول موقع صبحونه دیده ولی میترس
در واقعا تیانگ، کای رو روز اول موقع صبحونه دیده ولی میترسیده بره باهاش حرف بزنه برای همین فقط از دور نگاهش کرده. روز بعد دوباره کای رو موقع صبحونه دیده و بازم تردید داشته و بعد با خودش گفته که اگه الان نرم بعدا پشیمون میشم😂 بعدشم جراتشو جمع کرده و رفته پیش کای.
دیجی رادیو از تیانگ خواسته بودن که برای کای پیام ویدیویی بفرسته اونم قرمز شده و خجالت کشیده
پیام صوتی تیانگ به کای:
تیانگ: از اینکه با کمال میل باهام عکس گرفتی و اون موقع باهام با مهربونی رفتار کردی ممنونم. در آینده هم به حمایت از تو و فنت بودن ادامه میدم
دی جی 👩🏻: صورتت قرمز شد!
زوهو: قلبش تند میزنه!
دیجی رادیو از تیانگ خواسته بودن که برای کای پیام ویدیویی بفرسته اونم قرمز شده و خجالت کشیده
پیام صوتی تیانگ به کای:
تیانگ: از اینکه با کمال میل باهام عکس گرفتی و اون موقع باهام با مهربونی رفتار کردی ممنونم. در آینده هم به حمایت از تو و فنت بودن ادامه میدم
دی جی 👩🏻: صورتت قرمز شد!
زوهو: قلبش تند میزنه!
۴.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.