شیخ ابوالحسن خرقانی شبی در نماز بود.
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که:
ابوالحسن؟
خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا #سنگسارت کنند!؟"
شیخ گفت:
بارالها!"
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می دانم و می بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ کس سجده ت نکنند!؟"
آواز آ مد:نه از تو ،نه از من...!"
آوازی شنید که:
ابوالحسن؟
خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا #سنگسارت کنند!؟"
شیخ گفت:
بارالها!"
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می دانم و می بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ کس سجده ت نکنند!؟"
آواز آ مد:نه از تو ،نه از من...!"
۱.۶k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲