دستت را به من بده تا تو را از حوادث کنار جاده ها عبور ...
دستت را به من بده تا تو را از حوادث کنار جاده ها عبور دهم
دستت را به من بده تا تو را از سردی نگاه هایی که بی گناه تورا به تمسخر میگیرند عبور دهم
نگاهت را به زمین بدوز...
این مردم همانی هستند که به کفش هایت زودتر از چشمانت نگاه میکنند...
سرت را پایین بینداز...اما خم نشو
خم شوی بر پشتت می نشینند و چون فاتحی سزاوار تنت را به آتش می کشند...
دلت را به لب های کسی نسپار...
سرت را به آغوش کسی گرم نکن...
کلاهی به سرت نگذار که روی چشم ها و گوش هایت را بپوشاند...
دستان کسی را به گرمی مفشار که میخواهند روحت را از دست هایت بگیرند....
صدایت را به ملایمت برای کسی حراج نکن که ارزش لطافت را هیچ کس نمیداند ..
حرفی نمانده که برایت بگویم
فقط این را بدان روزی در تابوتی خواهی خوابید که شاید امروز چوبهایش برایت تختت باشد...
روزی در مقابل دیدگان اشکبار کسانی قرار خواهی گرفت که امروز نگاهت نمیکنند.....
دستت را به من بده تا تو را از سردی نگاه هایی که بی گناه تورا به تمسخر میگیرند عبور دهم
نگاهت را به زمین بدوز...
این مردم همانی هستند که به کفش هایت زودتر از چشمانت نگاه میکنند...
سرت را پایین بینداز...اما خم نشو
خم شوی بر پشتت می نشینند و چون فاتحی سزاوار تنت را به آتش می کشند...
دلت را به لب های کسی نسپار...
سرت را به آغوش کسی گرم نکن...
کلاهی به سرت نگذار که روی چشم ها و گوش هایت را بپوشاند...
دستان کسی را به گرمی مفشار که میخواهند روحت را از دست هایت بگیرند....
صدایت را به ملایمت برای کسی حراج نکن که ارزش لطافت را هیچ کس نمیداند ..
حرفی نمانده که برایت بگویم
فقط این را بدان روزی در تابوتی خواهی خوابید که شاید امروز چوبهایش برایت تختت باشد...
روزی در مقابل دیدگان اشکبار کسانی قرار خواهی گرفت که امروز نگاهت نمیکنند.....
- ۸۰۶
- ۱۴ شهریور ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط