داشتم شعر مینوشتم دیگه اش و ایجی همش رژه داشتن تو مغزم
دلم خیلی گرفته بود... تا تو بغل هم کشیدمشون... ♡
منو بارونو این چشمای گریون
شدم آواره تو کنجِ خیابون
همش یادم میوفته خاطراتت
میشم هر لحظه از عشقت پشیمون
نپرس حالم رو، تعریفی نداره
یه دنیا غم تویِ این کوله باره
#ابتسام
#طراحی#نقاشی#انیمه#شعر
منو بارونو این چشمای گریون
شدم آواره تو کنجِ خیابون
همش یادم میوفته خاطراتت
میشم هر لحظه از عشقت پشیمون
نپرس حالم رو، تعریفی نداره
یه دنیا غم تویِ این کوله باره
#ابتسام
#طراحی#نقاشی#انیمه#شعر
۳.۷k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.