شعری از زبان حال امام زمانعج

شعری از زبان حال امام زمان(عج)

خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی
اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست
انتظارم ز شما بیشتر است از دگران
یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست
اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک
گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست
به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس
یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست
تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب
صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست
دیدگاه ها (۱)

ایستاده‌ایم چون کوهاستوار و با صلابتدر برابر هر آن‌ که چشم ط...

بنویس که هرچه نامه دادم نرسید / بنویس که یک نفر به دادم نرسی...

خنده های گاه گاهت خنده خورشید صبحشعله لرزان آهت شمع شب های ه...

گفتند که عاشقی و آرام نه ایدر بند خیال خم ابروی که ایگفتند ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط