صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور

صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور

گرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور

از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت

ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور

تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق

که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور

در فرو بند بر این معرکه کان طبل تهی

گوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور

تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو باد

تا غباری ننشیند به تو از اهل قبور

مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزا

شو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور

شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویش

زان که تا پاک نسوزی نرسی سایه به نور

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۶)

بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرایکسر از بستر در آغوش تو بگ...

روزهایی که بی تو گذشتنیازی به تقویم ندارد؛خیلی باید بی حواس ...

ﺗﻮ ﻋﺠﺐ ﺗﻨﮕﻪ ﯼ ﻋﺎﺑﺮﮐُﺸﯽ ﺍﯼ ﻣﻌﺒﺮ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﮐُﺸﺘﻪ ﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﮑﻨ...

تو می‌دانی چرا؛هِی دلم برایِ تو تنگ می‌شودهِی تو را به نامِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط