برای محمودرضا
برای محمودرضا
با پرایدش آمدیم تا داخل پارکینگ خانهشان. پیاده شدم، آمدم پشت ماشین که صندوق عقب را باز کنم و وسایلم را بردارم که چشمم افتاد به این بیت که با فونت نستعلیق و با شبرنگ سفید چسبانده بود روی شیشه عقب: «مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگیاش آب کند دریا را»
گفتم: عجب حرفی!
گفت: نمیدانی برای این شعر چقدر توی خیابان برایم بوق میزنند. یکبار یکی از کنارم رد میشد، شیشه را داد پایین بلند گفت:
دمت گرم خیلی باحالی!!
-------------
#الشهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_آقا_محمودرضا_بیضایی
#حسین_نصرتی
#شهید_مدافع_حرم
#مدافع_حرم
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_عشق
#شهید_عشق_است
کانال شهدا
telegram.me/shohadaraheshgh
با پرایدش آمدیم تا داخل پارکینگ خانهشان. پیاده شدم، آمدم پشت ماشین که صندوق عقب را باز کنم و وسایلم را بردارم که چشمم افتاد به این بیت که با فونت نستعلیق و با شبرنگ سفید چسبانده بود روی شیشه عقب: «مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگیاش آب کند دریا را»
گفتم: عجب حرفی!
گفت: نمیدانی برای این شعر چقدر توی خیابان برایم بوق میزنند. یکبار یکی از کنارم رد میشد، شیشه را داد پایین بلند گفت:
دمت گرم خیلی باحالی!!
-------------
#الشهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_آقا_محمودرضا_بیضایی
#حسین_نصرتی
#شهید_مدافع_حرم
#مدافع_حرم
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_عشق
#شهید_عشق_است
کانال شهدا
telegram.me/shohadaraheshgh
۱.۳k
۲۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.