اتوبوس بی حرکت اتوبوس طولانی
اتوبوس بی حرکت، اتوبوس طولانی
بوی گند پا و منی... تپّه های انسانی...
.
بوی اعتراض ِ خفه، عاشقان یک طرفه
قاتلین بالفطره بین اینهمه جانی
.
بحث تن کنار وطن، اندی و ساسی مانکن!!
«ساقیا بده جامی زان شراب روحانی»
.
مالشی به بی شرمی، حرف های سرگرمی
از تحرّک مرزی تا حقوق درمانی
.
گریه ی فرشته به غول، مردهای آلت و پول
دست سرد یک دختر، بحث داغ ارزانی
.
اتوبوس و حرکت تن، چادر ِ گرفته ی زن
ترس دوزخ موعود در نگاه شیطانی
.
عشق و نفرت از یارو! دختران دانشجو
گریه مثل ابر بهار، ژاکت زمستانی
.
زوج های بوس و بغل، پچ پچ سعید وعسل!
مثل لانه ی زنبور وقت گرده افشانی
.
خواندن دعا و حدیث وقت خوردن ساندیس
عاقبت مچاله شدن توی قوطی «رانی»
.
بحث جالب دینی توی هدفون چینی
تکیه داده است به بیل یک جوان افغانی
.
چند زوج و چند رفیق، چند لنز رنگی ِ جیغ!
چند موی سیخ شده! توی راه مهمانی
.
چند دوره گرد ِ زن، توی فکر پیراهن
چند مانتوی رنگی توی فکر عریانی
.
استرس… و ساعت ها! بازی ِ خیانت ها
چترهای بی مصرف چشم های بارانی
.
تیپ و هیکل هنری در کمال بی خطری!
ریشه های در کافه، ریش های عرفانی
.
یک زن بدون دهان، در سرش شب و سرطان
روزهای غمگینش تحت پرتودرمانی
.
پرسه توی شهر شلوغ در میان دود و دروغ
پسران راست شده، دختر خیابانی
.
دست های در گردن، محض ِ امتحان کردن!
جای مُهر ردّ و قبول مانده روی پیشانی
.
فصل سردسیر فروغ لای جزوه های حقوق
دست یک زن ِ تنها، دست های سیمانی
.
چشم زن به کیفی زرد! توی کیف، عکس دو مرد
در میان لبخندش گریه ی پشیمانی
.
گریه های پیر زنی از تمام ِ بی «شدنی»
که چه سخت می گذرند روزهای پایانی
.
بوی درد توی ریه، بوی حبس و پول و دیه!
بوی آخرین چاقو، بحث چند زندانی
.
هی شماره و تکرار، خط نمی دهد انگار
فحش می دهد به موبایل بچه ای دبستانی
.
چشم باز و دست دراز، در تماس دست انداز
خودکشی داش آکل، تپه های مرجانی
.
مرد ِ «کاش» و «لابد»ها، خسته از تعهّدها
زندگی معمولی، ارتباط پنهانی
.
.
.
همگی پیاده شدند توی ایستگاه، ولی
تو کنار رویاهات مانده ای و می مانی
.
خسته ای و خسته تری از جهان ِ بی خبری
هیچ چی نمی فهمی... هیچ چی نمی دانی...
.
اتوبوس شرمنده، غرق ِ خواب ِ راننده
یک مسیر بی مقصد، جاده های طولانی
.
ای رفیق شاعر من، آخرین مسافر من
در تو باد می آید... ابتدای ویرانی...
بوی گند پا و منی... تپّه های انسانی...
.
بوی اعتراض ِ خفه، عاشقان یک طرفه
قاتلین بالفطره بین اینهمه جانی
.
بحث تن کنار وطن، اندی و ساسی مانکن!!
«ساقیا بده جامی زان شراب روحانی»
.
مالشی به بی شرمی، حرف های سرگرمی
از تحرّک مرزی تا حقوق درمانی
.
گریه ی فرشته به غول، مردهای آلت و پول
دست سرد یک دختر، بحث داغ ارزانی
.
اتوبوس و حرکت تن، چادر ِ گرفته ی زن
ترس دوزخ موعود در نگاه شیطانی
.
عشق و نفرت از یارو! دختران دانشجو
گریه مثل ابر بهار، ژاکت زمستانی
.
زوج های بوس و بغل، پچ پچ سعید وعسل!
مثل لانه ی زنبور وقت گرده افشانی
.
خواندن دعا و حدیث وقت خوردن ساندیس
عاقبت مچاله شدن توی قوطی «رانی»
.
بحث جالب دینی توی هدفون چینی
تکیه داده است به بیل یک جوان افغانی
.
چند زوج و چند رفیق، چند لنز رنگی ِ جیغ!
چند موی سیخ شده! توی راه مهمانی
.
چند دوره گرد ِ زن، توی فکر پیراهن
چند مانتوی رنگی توی فکر عریانی
.
استرس… و ساعت ها! بازی ِ خیانت ها
چترهای بی مصرف چشم های بارانی
.
تیپ و هیکل هنری در کمال بی خطری!
ریشه های در کافه، ریش های عرفانی
.
یک زن بدون دهان، در سرش شب و سرطان
روزهای غمگینش تحت پرتودرمانی
.
پرسه توی شهر شلوغ در میان دود و دروغ
پسران راست شده، دختر خیابانی
.
دست های در گردن، محض ِ امتحان کردن!
جای مُهر ردّ و قبول مانده روی پیشانی
.
فصل سردسیر فروغ لای جزوه های حقوق
دست یک زن ِ تنها، دست های سیمانی
.
چشم زن به کیفی زرد! توی کیف، عکس دو مرد
در میان لبخندش گریه ی پشیمانی
.
گریه های پیر زنی از تمام ِ بی «شدنی»
که چه سخت می گذرند روزهای پایانی
.
بوی درد توی ریه، بوی حبس و پول و دیه!
بوی آخرین چاقو، بحث چند زندانی
.
هی شماره و تکرار، خط نمی دهد انگار
فحش می دهد به موبایل بچه ای دبستانی
.
چشم باز و دست دراز، در تماس دست انداز
خودکشی داش آکل، تپه های مرجانی
.
مرد ِ «کاش» و «لابد»ها، خسته از تعهّدها
زندگی معمولی، ارتباط پنهانی
.
.
.
همگی پیاده شدند توی ایستگاه، ولی
تو کنار رویاهات مانده ای و می مانی
.
خسته ای و خسته تری از جهان ِ بی خبری
هیچ چی نمی فهمی... هیچ چی نمی دانی...
.
اتوبوس شرمنده، غرق ِ خواب ِ راننده
یک مسیر بی مقصد، جاده های طولانی
.
ای رفیق شاعر من، آخرین مسافر من
در تو باد می آید... ابتدای ویرانی...
- ۴.۴k
- ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط