به خودم قول دادم اونقدری درگیر هیچ چیز و هیچ کسی نشم که و
به خودم قول دادم اونقدری درگیر هیچچیز و هیچکسی نشم که وقتی از دستم رفت، برای تایم و احساسی که از دست دادم، غصه بخورم.. حسرت بخورم که چرا همه زندگیمو ول کردم چسبیدم به اون یه چیز، یا اون آدم. سعی کردم برای اون قسمته احساسی و عجولم توضیح بدم که زندگی رو نباید تو یه آدم، تو یه مکان، تو یه کار، خلاصه کنه.. براش توضیح دادم زندگی مجموع کلی کار، مکان و آدمه. بهش گفتم که اگه تو کاری شکست خورد، کلی کار دیگه هست. اگه آدمی رفت، گند زد، خراب کرد، صدمه زد، باوراتو بهم ریخت، کلی آدم دیگه هست.. اصلاح میکنم.. کلی آدم خوب هست که من هنوز باهاشون برخورد نکردم.. این من هر وقت همه شب و روز و کار و زندگیشو خلاصه کرد تو یک موضوع، شکست خورد. چون همه امید و تلاش و فکرشو از همه چیز و همه کس گرفت و داد به اون یه قضیه و وقتی اون قضیه از دست رفت.. خب همهی اون تلاشه.. اون فکره.. اون امیده هم از دست رفت.. اما این دفعه فرق داره.. باید یاد بگیرم. اینجوری به هیچکس اونقدری وابسته نمیشی که اگه نبود، بشکنی.. به هیچکاری اونقدر دل نمیبندی که اگه از دستش دادی، بشکنی..
.
.
.
.
.
هر از دست دادنی، از چشمای آدم مشخص میشه.
------------------------------
آبانِچآرصدُیک
یکُیآزدهدقیقهیبامداد
#mohadeceh
.
.
.
.
.
هر از دست دادنی، از چشمای آدم مشخص میشه.
------------------------------
آبانِچآرصدُیک
یکُیآزدهدقیقهیبامداد
#mohadeceh
۱۳.۲k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.