به نام جاندهجان ستاننده

به نام #جانده_جان _ستاننده.

تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم ،وز دلِ پر درد دعایت کردم

آخرین توشه ام از عمر تو، این بود علی
که غم انگیز نگاهی ،ز قفایت کردم

تو ز من آب طلب کردی و، من می سوزم
که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم

گر نبود آب مرا ،تا که رسانم به لبت
داشتم اشکی و، ایثار به پایت کردم

نگشودی لب خود، هر چه تو را بوسیدم
نشنیدم سخنی، هر چه صدایت کردم

پدرت را نَبُود بعد تو، امّید حیات
جان من بودی و، تقدیم خدایت کردم

یا رب این دشت بلا، این من و این اکبر من
هر چه را داشتم ای دوست فدایت کردم

آن خلیلم، که ذبیحم نکند فدیه قبول
این ذبیحی است ،که قربان منایت کردم

ای "مؤید" چو تو را بنده ی مخلص دیدم
دگر از بندگی غیر ،رهایت کردم

#سید_رضا_موید_خراسانی

#محرم_هفتم_شهادت_علے_اصغر_خرد_سال.
دیدگاه ها (۹)

بہ نام یگانہ خالق بےهمتایم.جان دلم#محرمoo:ooروی دستش، پسرش ر...

ب نام خداےیگانہ آزادمردتاریخ #آه_مادر«داستان عبرت آموزاحترام...

طفلی از خویش را شنید از تشنگی می گرید.شیرخوار بود، او را بگر...

به نام خداڪ قشنگ ترینہ،.#محرم_انتهاے_هفت_شب هشت.لالا اصغر بخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط