Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 35
نامجون: بیاین یکم جدی باشیم..
( چند ثانیه ای سکوت)
همگی:*سعی در نخندیدن*
ا.ت: خوشحال میشم بدونم سر این بحث جدی چرا شما خندتون میگیره😑
همگی:*انفجار* 🤣🤣🤣🤣🤣
ا.ت: زهر ماست!!
جین: مگه زهر ماست هم داریم؟😂
ا.ت: چمدونم من درآوردیه😐
جیهوپ: عههه مگه دلقکین انقدر مسخره بازی میکنین؟؟
همگی:*خودشونو میزنن به بیخیالی و دیگه به خندشون ادامه نمیدن*
ا.ت: خب جین توی چاله چی بود؟
جین: سنگاش رنگ کاملا سیاه داشتن جوری که نمیشد دیدشون...چاله هه هم عمقش کم بود و بخاطر همین با یکم تقلا کردن تونستم ازش بیرون بیام ولی چیز عجیبی نداشت
ا.ت: نامجون؟
نامجون: زیر زمینش تاریک بود و اونجا هر دفعه که راه میرفتم صدای پام روی سنگا میپیچید فقط همین بود
ا.ت: جونگ کوک؟
جونگ کوک: حفره ای که توش بودم رو که دیدی چیز عجیبی توش نبود اما وقتی بیدار شدم دستام به دیوارا بسته بودن ولی وقتی چند بار کشیدمشون راحت در اومدن
ا.ت: جیمین؟
جیمین: خب من از اول وقتی توی خار بیدار شدم صورتم پر از زخم بود ولی دلیلش رو نمیدونم چیه حتی توی این شیش سال یذره هم بهتر نشدن
ا.ت: جیهوپ؟
جیهوپ: اونم چیز عجیبی نداشت
ا.ت: خب الان به چیزایی که شک داریم درختی که تهیونگ دیدش هست میریم اونو اول میبینیم ولی امروز مرخصی دارین فردا میریم
همگی:*خوشحالی بخاطر مرخصی😐*
جیهوپ: ولی بنظرم به اون درخت هیچ ربطی نداره
تهیونگ: چرا؟
جیهوپ: چون چیز عجیبی نیست...این جنگل همه چیزش نفرین شده اس ممکنه هر چیزی نشون بده برای چی میخواین برین دنبال یه درخت بی ارزش؟؟
ا.ت: اون بی ارزش نیست
جیهوپ: به هر حال یا تو یه خواب مسخره دیدی... یا تهیونگ مغزش کار نمیکنه..
تهیونگ: که من مغزم کار نمیکنه ها؟؟*بهش حمله میکنه*
همگی:(به غیر از ات)*میگیرنش* عه تهیونگ ولش...کن دنزترتبتیبشمسکیخ(خو دیدین وقتی صدا ها با هم قاطی میشن چی میشه دیگه😐)
ا.ت:*خیلی عادی بدون هیچ واکنشی نشسته سر جاش*
تهیونگ:*با چشم غره برمیگرده و میشینه*
ا.ت:*همچنان بیخیال* به حرفای این گوش ندیدن سرش به جایی خورده...یه روزه اومدی و میخوای توی کارمون دخالت کنی؟ ما خودمون میدونیم باید چی و کجا ها رو بگردیم..
جیهوپ:*با حرص روشو میکنه اونور* به من چه که شما فکر میکنین با یه درخت...میتونین انسان بشین؟؟
ا.ت: اوهوم...راست میگی دیگه به تو چه!
جیهوپ:*چشم غره*
جین: کیا موافقن جیهوپ از جلسه اخراج بشه دستا بالا *دستشو میبره بالا*
همگی:*دستشونو میارن بالا*
تهیونگ: بدو برو از جلو چشمم😑
جیهوپ: من همین جا میمونم..
جیمین: پس اگه میخوای بمونی کمتر از دهنت استفاده کن...لطفا
ا.ت: لازمه یه بحث خصوصی بدون جیهوپ داشته باشیم من یه کاریتون دارم
نامجون: جیهوپ جان بی زحمت تشریفتونو ببرین تا ما حرف خصوصیمون رو بزنیم
جیهوپ:*با قیافه ای سرد پا میشه میره*
ا.ت: خب...
فعلا باید انتظار بکشین😐 پارت بعد رو شب میزارم😂
فصل 2 پارت 35
نامجون: بیاین یکم جدی باشیم..
( چند ثانیه ای سکوت)
همگی:*سعی در نخندیدن*
ا.ت: خوشحال میشم بدونم سر این بحث جدی چرا شما خندتون میگیره😑
همگی:*انفجار* 🤣🤣🤣🤣🤣
ا.ت: زهر ماست!!
جین: مگه زهر ماست هم داریم؟😂
ا.ت: چمدونم من درآوردیه😐
جیهوپ: عههه مگه دلقکین انقدر مسخره بازی میکنین؟؟
همگی:*خودشونو میزنن به بیخیالی و دیگه به خندشون ادامه نمیدن*
ا.ت: خب جین توی چاله چی بود؟
جین: سنگاش رنگ کاملا سیاه داشتن جوری که نمیشد دیدشون...چاله هه هم عمقش کم بود و بخاطر همین با یکم تقلا کردن تونستم ازش بیرون بیام ولی چیز عجیبی نداشت
ا.ت: نامجون؟
نامجون: زیر زمینش تاریک بود و اونجا هر دفعه که راه میرفتم صدای پام روی سنگا میپیچید فقط همین بود
ا.ت: جونگ کوک؟
جونگ کوک: حفره ای که توش بودم رو که دیدی چیز عجیبی توش نبود اما وقتی بیدار شدم دستام به دیوارا بسته بودن ولی وقتی چند بار کشیدمشون راحت در اومدن
ا.ت: جیمین؟
جیمین: خب من از اول وقتی توی خار بیدار شدم صورتم پر از زخم بود ولی دلیلش رو نمیدونم چیه حتی توی این شیش سال یذره هم بهتر نشدن
ا.ت: جیهوپ؟
جیهوپ: اونم چیز عجیبی نداشت
ا.ت: خب الان به چیزایی که شک داریم درختی که تهیونگ دیدش هست میریم اونو اول میبینیم ولی امروز مرخصی دارین فردا میریم
همگی:*خوشحالی بخاطر مرخصی😐*
جیهوپ: ولی بنظرم به اون درخت هیچ ربطی نداره
تهیونگ: چرا؟
جیهوپ: چون چیز عجیبی نیست...این جنگل همه چیزش نفرین شده اس ممکنه هر چیزی نشون بده برای چی میخواین برین دنبال یه درخت بی ارزش؟؟
ا.ت: اون بی ارزش نیست
جیهوپ: به هر حال یا تو یه خواب مسخره دیدی... یا تهیونگ مغزش کار نمیکنه..
تهیونگ: که من مغزم کار نمیکنه ها؟؟*بهش حمله میکنه*
همگی:(به غیر از ات)*میگیرنش* عه تهیونگ ولش...کن دنزترتبتیبشمسکیخ(خو دیدین وقتی صدا ها با هم قاطی میشن چی میشه دیگه😐)
ا.ت:*خیلی عادی بدون هیچ واکنشی نشسته سر جاش*
تهیونگ:*با چشم غره برمیگرده و میشینه*
ا.ت:*همچنان بیخیال* به حرفای این گوش ندیدن سرش به جایی خورده...یه روزه اومدی و میخوای توی کارمون دخالت کنی؟ ما خودمون میدونیم باید چی و کجا ها رو بگردیم..
جیهوپ:*با حرص روشو میکنه اونور* به من چه که شما فکر میکنین با یه درخت...میتونین انسان بشین؟؟
ا.ت: اوهوم...راست میگی دیگه به تو چه!
جیهوپ:*چشم غره*
جین: کیا موافقن جیهوپ از جلسه اخراج بشه دستا بالا *دستشو میبره بالا*
همگی:*دستشونو میارن بالا*
تهیونگ: بدو برو از جلو چشمم😑
جیهوپ: من همین جا میمونم..
جیمین: پس اگه میخوای بمونی کمتر از دهنت استفاده کن...لطفا
ا.ت: لازمه یه بحث خصوصی بدون جیهوپ داشته باشیم من یه کاریتون دارم
نامجون: جیهوپ جان بی زحمت تشریفتونو ببرین تا ما حرف خصوصیمون رو بزنیم
جیهوپ:*با قیافه ای سرد پا میشه میره*
ا.ت: خب...
فعلا باید انتظار بکشین😐 پارت بعد رو شب میزارم😂
۸.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.