دیدن شیرین رخی در راه می چسبد عجیب...
دیدن شیرین رخی در راه می چسبد عجیب...
لب نهادن بر لبی گمراه می چسبد عجیب...
دیدنت ، بوییدنت ، احساس خوب عاشقی...
بعد مدتها جدایی ، آه می چسبد عجیب...
دست تو در دست من ، چشمان من لبریز تو...
شرم لمس صورتی چون ماه ، می چسبد عجیب...
نقشه ذهن مرا می برد شوق دیدنت..
وصل دیدار تو از بی راه ، می چسبد عجیب...
هستی ام آن روز ...با تو یک غزل یک شعر شد..
در سکوت این زمان همراه می چسبد عجیب...
من برایت شعر می گفتم غزلهایی چه شور..
شاعر چشمت شدن گهگاه می چسبد عجیب...
ذهن من تبعید در زندان گیسوی تو بود...
بی گنه ماندن در این درگاه می چسبد عجیب
لب نهادن بر لبی گمراه می چسبد عجیب...
دیدنت ، بوییدنت ، احساس خوب عاشقی...
بعد مدتها جدایی ، آه می چسبد عجیب...
دست تو در دست من ، چشمان من لبریز تو...
شرم لمس صورتی چون ماه ، می چسبد عجیب...
نقشه ذهن مرا می برد شوق دیدنت..
وصل دیدار تو از بی راه ، می چسبد عجیب...
هستی ام آن روز ...با تو یک غزل یک شعر شد..
در سکوت این زمان همراه می چسبد عجیب...
من برایت شعر می گفتم غزلهایی چه شور..
شاعر چشمت شدن گهگاه می چسبد عجیب...
ذهن من تبعید در زندان گیسوی تو بود...
بی گنه ماندن در این درگاه می چسبد عجیب
۴.۷k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.