فیک پادشاه قلب من پارت ۱
بارون شدیدی می بارید
هر قطره آبی که به زخمام میخورد...میسوخت
باورم نمیشد اون همه آدم به خاطر یه مأموريت مسخره مردن
بی سیم رو به سختی از جیبم در آوردم
+وانگ هه سو هستم ماموريت ناموفق بود تکرار میکنم ناموفق بود...تمام
بعد از گفتن حرف آخرم بی سیم از دستم افتاد
روی دوتا زانو هام افتادم
لبخندی زدم...چه بهتر بود که منم میمردم و ميرفتم پیش مادر و پدرم...
خنده ای کردم و چشمام بسته شده...
..................................
چشمام رو باز کردم...
گیج مانند به اطراف نگاه کردنم
یکی دستم رو گرفته بود به پایینم نگاه کردم یه دختر کناره تخت خوابش برده بود....دستم رو آروم از دستش کشیدم....
میخواستم پاشم که درد بدی تو دلم پیچید ....
+آی
با صدای من دخترک بیدار شد
سريع پاشد
؟:ملکه بلاخره بيدار شدین...خیلی نگرانتون بودیم
+چی؟
؟:من میرم الان دکتر رو صدا کنم شما همینجا بمونین
و سريع رفت....ملکه؟وایسا ببينم من کجام مگه؟
که لحظه ای که زخمی شدم مثل فیلم از جلو چشمام رد شده
خنده ای کردم
+ها...آره من مردم...چرا باید تعجب کنم
و خودم رو ولو کردم رو تخت
وایسا ببينم این تخت چرا اینقدر واقعیه آه ولش میخواستی الکی باشه
چشمام رو بستم و لبخند زدم....در باز شد و همون دختره با یه مردی که معلومه پزشک بود اومد
پزشک اومد نشست کنارم
تا میخواست دستی بهم بزنه دستم رو کشیدم اونور
+هوی به من دست نزن
؟:اما ملکه من باید شما رو معاینه کنم
+ملکه؟من ملکه نیستم...من وانگ هه سوام...هه سو فهمیدین..یانه؟
؟:اما ملکه...
+تو جهنم همیشه اینقدر خوبن
؟:جهنم؟....ملکه...(•-•)
+چرا بهم میگین ملکه؟...ها آره جای تعجبی هم نیست که مردم•-•
؟:ملکه شما نمردین..یعنی نزدیک بود بمیرین(•~•)
+داری با من شوخی میکنی مگه نه؟
؟:ملکه من حق شوخی با شما رو ندارم
نفس هام کشدار و بلند شده بود
از جام بلند شدم
تنها فکری که به ذهنم میرسید دویدن بود
رفتم سمت درو بازش کردم
دویدم....آره دويدم بدون توجه به ملکه صدا کردنشون
رفتم سمت در دیگه و وقتی بازش کردم نوری به صورتم تابیده شد
نفس هایی بلند میکشیدم
حیاطش چرا اینطوریه؟اصلا اینجا کجاست؟چرا اینطوریه؟اصلا من کیم؟چرا لباسام این شکلیه؟مگه من نمرده بودم؟نه..نه از همه مهم تر من الان کجام؟
بچه ها نظرتون رو بگین به نظرتون خوبه ادامه بدم؟
لایکم یادتون نره...اگه لایک کنید زود زود پارت میزارم..یه کامنتم بزار تا قلبم اکلیلی شه🥲💖
هر قطره آبی که به زخمام میخورد...میسوخت
باورم نمیشد اون همه آدم به خاطر یه مأموريت مسخره مردن
بی سیم رو به سختی از جیبم در آوردم
+وانگ هه سو هستم ماموريت ناموفق بود تکرار میکنم ناموفق بود...تمام
بعد از گفتن حرف آخرم بی سیم از دستم افتاد
روی دوتا زانو هام افتادم
لبخندی زدم...چه بهتر بود که منم میمردم و ميرفتم پیش مادر و پدرم...
خنده ای کردم و چشمام بسته شده...
..................................
چشمام رو باز کردم...
گیج مانند به اطراف نگاه کردنم
یکی دستم رو گرفته بود به پایینم نگاه کردم یه دختر کناره تخت خوابش برده بود....دستم رو آروم از دستش کشیدم....
میخواستم پاشم که درد بدی تو دلم پیچید ....
+آی
با صدای من دخترک بیدار شد
سريع پاشد
؟:ملکه بلاخره بيدار شدین...خیلی نگرانتون بودیم
+چی؟
؟:من میرم الان دکتر رو صدا کنم شما همینجا بمونین
و سريع رفت....ملکه؟وایسا ببينم من کجام مگه؟
که لحظه ای که زخمی شدم مثل فیلم از جلو چشمام رد شده
خنده ای کردم
+ها...آره من مردم...چرا باید تعجب کنم
و خودم رو ولو کردم رو تخت
وایسا ببينم این تخت چرا اینقدر واقعیه آه ولش میخواستی الکی باشه
چشمام رو بستم و لبخند زدم....در باز شد و همون دختره با یه مردی که معلومه پزشک بود اومد
پزشک اومد نشست کنارم
تا میخواست دستی بهم بزنه دستم رو کشیدم اونور
+هوی به من دست نزن
؟:اما ملکه من باید شما رو معاینه کنم
+ملکه؟من ملکه نیستم...من وانگ هه سوام...هه سو فهمیدین..یانه؟
؟:اما ملکه...
+تو جهنم همیشه اینقدر خوبن
؟:جهنم؟....ملکه...(•-•)
+چرا بهم میگین ملکه؟...ها آره جای تعجبی هم نیست که مردم•-•
؟:ملکه شما نمردین..یعنی نزدیک بود بمیرین(•~•)
+داری با من شوخی میکنی مگه نه؟
؟:ملکه من حق شوخی با شما رو ندارم
نفس هام کشدار و بلند شده بود
از جام بلند شدم
تنها فکری که به ذهنم میرسید دویدن بود
رفتم سمت درو بازش کردم
دویدم....آره دويدم بدون توجه به ملکه صدا کردنشون
رفتم سمت در دیگه و وقتی بازش کردم نوری به صورتم تابیده شد
نفس هایی بلند میکشیدم
حیاطش چرا اینطوریه؟اصلا اینجا کجاست؟چرا اینطوریه؟اصلا من کیم؟چرا لباسام این شکلیه؟مگه من نمرده بودم؟نه..نه از همه مهم تر من الان کجام؟
بچه ها نظرتون رو بگین به نظرتون خوبه ادامه بدم؟
لایکم یادتون نره...اگه لایک کنید زود زود پارت میزارم..یه کامنتم بزار تا قلبم اکلیلی شه🥲💖
۷.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.