بچه ها واقعا دیگه نمیتونم این زندگی رو ادامه بدم واقعا بر
احساس پوچی دارم
احساس میکنم خیلی تنهام جوری که کسی پشتم نی
احساس میکنم خیلی بدم تو هر کاری گند میزنم
احساس اضافه بودن دارم خیلی زیاد
فرض کن تو داری تمام تلاشتو میکنی که اون کسی که تورو تو تاریکترین حالت ممکن نجاتت داده رو نجات بدی ولی نمیتونی این واقعا خود درده خود درد من قلبم سر این موضوع درد میکنه هر شب قلبم تیر میکشه هر شب کابوس میبینم که عزیزام جلوی چشام دارن نابود میشن من حتی یه خواب خوب ندارم من خسته شدم دیگه چقد باید تحمل کنم این وضعیتمو اخه خسته شدم جدا میگم چرا سختی ها تموم نمیشه چرا اگه قرار بود که این همه سختی بکشم به دنیا امدم اخه چرا واقعا همیشه دلم میخواست یه زندگی داشته باشم بدون حاشیه بدون دردسر بدون کسی که به خاطر اخلاقم یا طرز لباس پوشیدنم نظر بده دیگه تا کی باید تحمل کنم چاق بودم مسخرم میکردن لاغر شدم مسخرم میکنن ارایش میکردم مسخرم میکردم ارایش نمیکنم مسخرم میکنن جذب میپوشیدم مسخرم میکردن لش میپوشم مسخرم میکنن خو من دیگه چیکار کنم موهامو باز میزاشتم مسخرم میکردم میبستم مسخرم میکردن حرف نمیزدم مسخرم میکردن حرف میزدم مسخرم میکردن من خسته شدم دیگه توانایی این همه دردو ندارم دیگه چقد باید تحمل کنم من اخه چرا دنیا انقد بده مگه ماها چه گناهی کردیم که اینجوری باهامون رفتار میکنن خودم هستم مسخرم میکنن جور دیگه رفتار میکنم مسخرم میکنن من دارم نابود میشم من از درون ترکیدم پوکیدم من دیگه چیزی ازم نموند
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.