دلبران، دل میـبرند، اما تـو جانم میـبری
دلبران، دل میـبرند، اما تـو جانم میـبری
ناز را افزوده ، با نازت توانم میـبری
سوز دردِ عشق را با غمزه های ناز خود
تا ته قلب من و تا استخوانم میـبری
میزنی چشمڪ نهانی، جانِ تـو! جان خودم!
با تڪان پلڪ خود تا بیڪرانم میبری
تاڪه میخواهم بگویم راز خود را ناگهان
دستهای مهربان را بر لبانم میبری
میڪنی ساڪت مرا با بوسه های بی هوا
شعر را با بوسه از روی زبانم میـبری
تو شبیه دلبران هستی ولی جور دگر
دلبران، دل میبرند، اما تو جانم میبری...
ناز را افزوده ، با نازت توانم میـبری
سوز دردِ عشق را با غمزه های ناز خود
تا ته قلب من و تا استخوانم میـبری
میزنی چشمڪ نهانی، جانِ تـو! جان خودم!
با تڪان پلڪ خود تا بیڪرانم میبری
تاڪه میخواهم بگویم راز خود را ناگهان
دستهای مهربان را بر لبانم میبری
میڪنی ساڪت مرا با بوسه های بی هوا
شعر را با بوسه از روی زبانم میـبری
تو شبیه دلبران هستی ولی جور دگر
دلبران، دل میبرند، اما تو جانم میبری...
۱۲.۹k
۳۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.