حکایت شفا توسط امام رضا از عزت الله انتظامی
.
سکهی چهرهی هنری زندهیاد استاد «عزتالله انتظامی»، روی دیگهای هم داره که کم شناختهشده...
از آزادکردن انبوه زندانیهای بدهی مالی و جوونهای «قاتل غیرعمد» از پای چوبهی دار... تا نگفتنیهای معنوی شخصی.
دیدارم با استاد، در چند نوبت خاطرهانگیز بوده.
در دیداری برام تعریف کرد:
ـ خبر دادن پسرم «مجید (استاد مجید انتظامی ـ آهنگساز)»، توی آلمان تصادف کرده بود و بهقدری حالش وخیم بود که انداخته بودندش تو حوضچهی یخ... پزشکها ازش ناامید شده بودن...
خبر رو که شنیدم، حالم منقلب شد...
دستم به جایی بند نبود...
نمیدونستم باید چیکار میکردم...
دلم شکسته بود...
رو کردم به مشهد و خطاب به امامرضا(ع) حرف دلم رو گفتم...
هنوز صبح ناامیدی نرسیده بود که امامرضا(ع)، پاسخم رو داد...
چشمهای مجید من باز شدن.
[از کتاب رسم اهل ادب - سیدمحمد سادات اخوی]
#نشر_پرنده
سفارش در www.parandepub.ir
سکهی چهرهی هنری زندهیاد استاد «عزتالله انتظامی»، روی دیگهای هم داره که کم شناختهشده...
از آزادکردن انبوه زندانیهای بدهی مالی و جوونهای «قاتل غیرعمد» از پای چوبهی دار... تا نگفتنیهای معنوی شخصی.
دیدارم با استاد، در چند نوبت خاطرهانگیز بوده.
در دیداری برام تعریف کرد:
ـ خبر دادن پسرم «مجید (استاد مجید انتظامی ـ آهنگساز)»، توی آلمان تصادف کرده بود و بهقدری حالش وخیم بود که انداخته بودندش تو حوضچهی یخ... پزشکها ازش ناامید شده بودن...
خبر رو که شنیدم، حالم منقلب شد...
دستم به جایی بند نبود...
نمیدونستم باید چیکار میکردم...
دلم شکسته بود...
رو کردم به مشهد و خطاب به امامرضا(ع) حرف دلم رو گفتم...
هنوز صبح ناامیدی نرسیده بود که امامرضا(ع)، پاسخم رو داد...
چشمهای مجید من باز شدن.
[از کتاب رسم اهل ادب - سیدمحمد سادات اخوی]
#نشر_پرنده
سفارش در www.parandepub.ir
۱۹۰.۵k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.