این روزها

این روزها
این واژه های همیشه ناصبور
عجیب عطر نام تو را گرفته اند
و نمی دانم
تو وقت و بی وقت
در بغض بنفش من چه می کنی؟
برای من
که حسرت روییدن در آغوشت را
به قعر دلتنگی زمین سپرده ام
بگو امروز
چندم این ماه بی قرار است
و تو
کجای صبر خدا ایستاده ای
که دست خیس گریه هم
به بلند شانه هایت نمی رسد؟

#مهتاب_سالاری
دیدگاه ها (۹)

از ما مپرس:کاتش دل تا چه غایتست؟از آب دیده پرس، که او ترجمان...

دلتنگی لجباز ترین حس دنیاست...هر چه برایش توضیح دهی, بیشتر پ...

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند آن که زنجیر به پای دل ش...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﻋﻄﺮ گل هاﯼ ﻭﺣﺸﯽﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﺸﻢ ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط