ناز چشمانت کشم آنقدر حیرانت کنم
ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم
بی وفا در قدرت من نیست زندانت کنم
نذر کردم گر تو را روزی به دستت آورم
نوگل این بوستان شمع شبستانت کنم
بنده عشق تو بودن منتهای زندگی است
جان نا چیزی که دارم آن به قربانت کنم
دل پریشانی مکن جانا که عمری در سکوت
لب فرو بستم مبادا تا پریشانت کنم
کاش در صحن خلوص عشق چون آزاده ای
مفتخر بودم به یک لبخند مهمانت کنم
ابر بودم، آسمان بودی ولی غافل که من
میتوانستم به آهی غرق بارانت کنم
سهیل ساسان
........❤ ❤ .......
بی وفا در قدرت من نیست زندانت کنم
نذر کردم گر تو را روزی به دستت آورم
نوگل این بوستان شمع شبستانت کنم
بنده عشق تو بودن منتهای زندگی است
جان نا چیزی که دارم آن به قربانت کنم
دل پریشانی مکن جانا که عمری در سکوت
لب فرو بستم مبادا تا پریشانت کنم
کاش در صحن خلوص عشق چون آزاده ای
مفتخر بودم به یک لبخند مهمانت کنم
ابر بودم، آسمان بودی ولی غافل که من
میتوانستم به آهی غرق بارانت کنم
سهیل ساسان
........❤ ❤ .......
- ۱.۶k
- ۱۹ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط