پارت ۲ دیدار ابدی 😁
پارت ۲ دیدار ابدی 😁
____________________
○ اول از همه بگو چه کوسه ای داری ...
¿الهه آب ..
~چیی !؟
○هوم ...جالبه ... خب توپ رو پرت کن ..
¿چشم
●ا/ت توپ رو با شتاب آب پرت کرد و 1352 کیلومتر رفت آیزوا سنسه یکم جا خورد ولی به روی خودش نیاورد و نشون بقیه داد ●
○1352 کیلومتر ..
●ا/ت ناراحت شد چون فکر می کرد کمه سرش رو بالا گرفت و دید همه فکشون افتاده باکوگو جا خورده بود و عصباش خورد شد میدوریا هم سریع دفترش رو برداشت و شروع کرد به نوشت ●
☆ام.. امکان نداره..
♡وای خدا ! چجوری ! ...
×...........مزخرف ...
● ا/ت خوشحال شد و گونه هاش گل انداخت و لبخند زد . باکوگو داشت رد میشد که بره یهو چشمش به ا/ت خورد و مکث کرد ، مبهوت چهره ا/ت شد . سرش رو چرخوند و سریع رفت ، باکوگو حس کرد قلبش داره میاد تو حلقش . براش احمقانه بود و سریع از ذهنش اون چهره کیوت ( از نظر خودش ) از سرش بیرون کرد و دستش رو کرد توی جیبش و رفت یک گوشه ای و به دیوار لم داد و داشت فکرکه دید ا/ت داره رد میشه . لجش گرفته بود پس بازوش رو گرفت و کشوندش نزدیک ، ا/ت تعجب کرد و به بالا نگاه کرد و صورت باکوگو رو دید که چندان خوشحال به نظر نمیومد ( 99% بچه کلا اخم کرده ) . ا/ت سعی کرد یکم فاصله رو رعایت کنه ولی باکوگو دستش رو ول نکرد ، ا/ت یکم ترسید و میخواست جیغ بزنه که باکوگو دستش رو صورت ا/ت برد ●
×اگه جیغ،داد کنی صورتت رو میفرستم هوا 💢....
¿...
________________
پایان این پارت
امید وارم خوشتون اومده باشع 😄
نویسنده : یویی
____________________
○ اول از همه بگو چه کوسه ای داری ...
¿الهه آب ..
~چیی !؟
○هوم ...جالبه ... خب توپ رو پرت کن ..
¿چشم
●ا/ت توپ رو با شتاب آب پرت کرد و 1352 کیلومتر رفت آیزوا سنسه یکم جا خورد ولی به روی خودش نیاورد و نشون بقیه داد ●
○1352 کیلومتر ..
●ا/ت ناراحت شد چون فکر می کرد کمه سرش رو بالا گرفت و دید همه فکشون افتاده باکوگو جا خورده بود و عصباش خورد شد میدوریا هم سریع دفترش رو برداشت و شروع کرد به نوشت ●
☆ام.. امکان نداره..
♡وای خدا ! چجوری ! ...
×...........مزخرف ...
● ا/ت خوشحال شد و گونه هاش گل انداخت و لبخند زد . باکوگو داشت رد میشد که بره یهو چشمش به ا/ت خورد و مکث کرد ، مبهوت چهره ا/ت شد . سرش رو چرخوند و سریع رفت ، باکوگو حس کرد قلبش داره میاد تو حلقش . براش احمقانه بود و سریع از ذهنش اون چهره کیوت ( از نظر خودش ) از سرش بیرون کرد و دستش رو کرد توی جیبش و رفت یک گوشه ای و به دیوار لم داد و داشت فکرکه دید ا/ت داره رد میشه . لجش گرفته بود پس بازوش رو گرفت و کشوندش نزدیک ، ا/ت تعجب کرد و به بالا نگاه کرد و صورت باکوگو رو دید که چندان خوشحال به نظر نمیومد ( 99% بچه کلا اخم کرده ) . ا/ت سعی کرد یکم فاصله رو رعایت کنه ولی باکوگو دستش رو ول نکرد ، ا/ت یکم ترسید و میخواست جیغ بزنه که باکوگو دستش رو صورت ا/ت برد ●
×اگه جیغ،داد کنی صورتت رو میفرستم هوا 💢....
¿...
________________
پایان این پارت
امید وارم خوشتون اومده باشع 😄
نویسنده : یویی
۸.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.